چمدانی برای بازگشت | ویسواوا شیمبورسکا

شعر جهان ــ ویسواوا شیمبورسکا، شاعر، مترجم و منتقد لهستانی بود که در ۲ ژوئیهٔ ۱۹۲۳ در کورنیک در لهستان به دنیا آمد و در ۱ فوریهٔ ۲۰۱۲ در کراکف از دنیا رفت. او در سال ۱۹۹۶ به دلیل کاوش‌های هوشمندانه و همدلانه‌اش در موضوعات فلسفی و اخلاقی برندهٔ جایزهٔ نوبل ادبیات شد. شیمبورسکا بنیانگذار انجمن نویسندگان لهستانی (۱۹۸۹)، عضو آکادمی آموزش لهستان (۱۹۹۵) و دریافت‌کنندهٔ نشان عقاب سفیدِ لهستان بود. او که در رشته‌های ادبیات و جامعه‌شناسی تحصیل کرده بود، اولین شعر خود به نام «در جستجوی یک واژه‌ هستم» را در سال ۱۹۴۵ در روزنامه‌ای در کراکف به نام «Dziennik Polski» منتشر کرد و در سال ۱۹۵۲، اولین کتاب شعرش با نام «به این دلیل ما زندگی می‌کنیم» را در انتشارات «خواننده» به چاپ رساند. سبک او در این کتاب، رئالیسم سوسیالیستی بود که از سوی رژیم کمونیستی لهستان تایید می‌شد. او در سال‌های ۱۹۵۳ تا ۱۹۶۶ دبیر بخش شعر در هفته‌نامهٔ روشنفکری «زندگی ادبی» بود و تا سال ۱۹۸۱ بر سر این کار باقی ماند. شهرت او در این دوران محدود به شاعری نبود و در نقد کتاب و ترجمه از فرانسه نیز دستی بر آتش داشت. شیمبورسکا بین سال‎‌های ۱۹۵۲ تا ۱۹۹۳ بیش از دوازده جلد کتاب منتشر کرد. او بعدها اشعار اولیهٔ خود را که در سبک رئالیسم سوسیالیستی بودند، به دلیل عدم انطباق با مقاصد واقعی شاعرانه‌اش رد کرد. او در سومین کتابش به نام «صدا زدن یِتی» سبک شخصی‌تر خود در شعر که نارضایتی او از کمونیسم (به ویژه نوع استالینیسمی آن) را هویدا می‌کرد، بروز داد. مجموعه‌ شعرهای دیگر شیمبورسکا که به دلیل زبان دقیق و ملموس و شکستگی‌های کنایه‌آمیز ارزشمندند عبارتند از:‌ «نمک» (۱۹۶۲)، «بدون پایان خوش» (۱۹۶۷) و «امکان» (۱۹۷۲). گزیده‌هایی از اشعار او به انگلیسی ترجمه شده‌اند که می‌توان به «هفتاد شعر» (۱۹۸۱)، «مردم روی پل: شعرها» (۱۹۹۰)، «منظره‌ای با دشتی از ماسه» (۱۹۹۵)، «تک‌گویی‌های یک سگ» (۲۰۰۵) و «اینجا» (۲۰۱۰) اشاره نمود.

چمدانی برای بازگشت

گورستان، قطعۀ گورهای کوچک.
ما، سالخوردگان، در خفا می‌گذریم،
مثلِ پولدارها که از پایین شهر می‌گذرند.

اینجا خوابیده «زوسیا»یِ کوچک، «جک»، «دومینک»،
آفتابِ زودرس، ماه،
ابرها، گردش فصول.

آنها چندان چیزی ذخیره نکردند در چمدانِ بازگشتشان.
تکّه‌هایی از چشم‌اندازها
که دفعات کمی دیده شدند.
یک مشت هوا با پروانه‌ای که تند می‌رود.
یک قاشق مرباخوری از دانشِ تلخ- که طعمِ دارو می‌دهد.

خودسری‌های کوچک،
به این فرض، که برخی مرگبار باشند.
سرخوش به دنبال توپی دویدن در عرض جاده.
کِیفِ سُر خوردن بر یخی سست.

یکی اینجا، آن یکی پایینِ اینجا، کسانی در تهِ خط:
قبل از آنکه قد بکشند دستشان به چفتِ در برسد،
ساعت مچی را از هم باز کنند،
بشکنند اولین پنجره‌شان را.

«مالخورزاتکا»، چهار ساله،
که دو سالش را صرف خیره شدن به سقف کرد.

«رافائل»، اولین جشن تولدش را از کف داد به خاطرِ یک ماه،

و «زوزیا» کریسمس را،
زمانی که نفس‌هایِ مه آلودش یخین می‌شد.

و چه می‌توانی بگویی راجع به یک روز از زندگی،

یک دقیقه، یک ثانیه:
تاریکی، نور تندِ فلش، بعد دوباره تاریکی؟

Κοσμος μακρος

۱χρονος παραδοξος

تنها سنگی یونانی برای آن کلماتی دارد.


۱. در این جهانِ بزرگ / زمان جمعِ اضداد است.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلمات را شما جستجو کنید، متن ها را ما پیدا میکنیم.