لالایی گفتن | راینر ماریا ریلکه

reference: https://www.pinterest.com/
می‌خواهم گوش بایستم، درون و بیرون را، / تو را، جنگل را، جهان را. / ساعت‌ها ضربه‌زنان خود را اعلام می‌کنند. / و زمان بر زمین می‌افتد. / غریبه‌ای در آن پایین می‌گذرد، / و صدای سگی نا آشنا مرا می‌آزارد. / در ورای آن سکوت است و سکوت.

لالایی گفتن

می‌خواهم برای کسی بخوانم،
پیشش بنشینم با او بمانم.
روی پایم به خوابش کنم،
چون کودکی برایش بخوانم.
در خواب و بیداری‌اش با او باشم.
می‌خواهم تنها کسی در خانه باشم که بدانم،
شبی سرد بود.
می‌خواهم گوش بایستم، درون و بیرون را،
تو را، جنگل را، جهان را.
ساعت‌ها ضربه‌زنان خود را اعلام می‌کنند.
و زمان بر زمین می‌افتد.
غریبه‌ای در آن پایین می‌گذرد،
و صدای سگی ناآشنا مرا می‌آزارد.
در ورای آن سکوت است و سکوت.
چشم‌های بازم نگران توست،
با حرکت هر چیزی در تاریکی،
تو را در خود می‌گیرد و نرم رها می‌کند.
از کتاب تصویرها

از همین مترجم

از شعرهای دیگر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلمات را شما جستجو کنید، متن ها را ما پیدا میکنیم.