دلم می‌خواهد یک بار دیگر به آنجا بروم | ماشا کاله‌کو

reference: https://www.pinterest.com/
ماشا کاله‌کو (۷ ژوئن ۱۹۰۷ - ۲۱ ژانویهٔ ۱۹۷۵) شاعر آلمانی‌زبان بود که در گالیسیا (لهستان فعلی) از پدر و مادری یهودی‌تبار به دنیا آمد. با شروع جنگ جهانی اول، مادرش به همراه او و خواهرش لیا به آلمان نقل مکان کردند. ابتدا به فرانکفورت، سپس به ماربورگ، و در سال ۱۹۱۸ به برلین جایی که والدینش در سال ۱۹۲۲ ازدواج کردند، عزیمت کردند. ماشا در سال ۱۹۲۸ با معلم عبری، سائول هارون کالکو ازدواج کرد. از سال ۱۹۲۹ به بعد، او شعرهایی را منتشر کرد که زندگی روزمرهٔ مردم عادی را ارائه می‌کردند و در روزنامه هایی مانند Vossische Zeitung و Berliner Tageblatt منتشر می‌شدند. کاله‌کو در شعرهای خود فضای برلین در دههٔ ۱۹۳۰ را به تصویر می‌کشید. او بعد از شهرتش، به مکان‌هایی مانند «کافهٔ رومانیش‌ها» رفت‌وآمد می‌کرد، و در آنجا با چهره‌های ادبی جهان مانند اریش کستنر و کرت توخولسکی دیدار می‌کرد. در ژانویهٔ ۱۹۳۳، انتشارات روولت اولین کتابش را با شعر «جزوهٔ تغزلی» منتشر کرد که مورد سانسور نازی‌ها قرار گرفت و دو سال بعد دومین کتاب او «کتاب کوچک برای بزرگسالان» نیز توسط همین ناشر به چاپ رسید. در سال ۱۹۳۸، کاله‌کو به همراه همسر دومش، چمجو ویناور آهنگساز و پسر یک ساله‌شان استیون (نویسنده و شخصیت تئاتری آتی) به ایالات متحد مهاجرت کردند. این شاعر آلمانی در هنگام اقامتش در امریکا از طریق مشاغلی مانند کپی نوشتن برای تبلیغات، مخارج خانواده‌اش را تامین می‌کرد. سومین کتاب کاله‌کو «شعرهایی برای معاصران» در سال ۱۹۴۵ در کمبریج، ماساچوست توسط انتشارات شونهوف ورلاگ منتشر شد و در سال ۱۹۵۸ هم انتشارات روولت در آلمان آن را چاپ کرد. سال ۱۹۵۶ بود که کاله‌کو برای اولین بار بعد از مهاجرتش به برلین بازگشت. سه سال بعد او قرار بود جایزهٔ فونتان را دریافت کند، اما چون یکی از اعضای هیئت داوران به نام هانس اگون هولتوسن، عضو سابق نازی بود، اعطای جایزه به او لغو شد. در سال ۱۹۵۹، کاله‌کو به اورشلیم غربی در اسرائیل نقل مکان کرد، زیرا همسرش که در حال انجام تحقیق در مورد آواز حسیدی بود، شرایط کاری بهتری در آنجا داشت. او زبان عبری نمی‌دانست و بنابراین تا حدودی منزوی شد.کاله‌کو در مسیر بازگشت به اورشلیم از برلین بیمار شد و در ژانویهٔ ۱۹۷۵ در زوریخ درگذشت.

دلم می‌خواهد یک بار دیگر به آنجا بروم

دلم می‌خواهد یک بار دیگر به آنجا بروم،
به «آم کلاینن رینگ» *
آنجا که دست در دست مادر،
قدم می‌زدیم،
گلها بر کناره‌ی رود می‌روییدند.
آبی‌رنگ،
وقتی اولین بوسه،
اولین شعر را گرفتم.
دلم می‌خواهد یکباردیگر به آنجا بروم،
به «آم آلتن تور» *
آنجا که دندان شیری‌ام را از دست دادم،
و دلم را.
آنهایی که دوست می‌داشتم،
گذشته‌اند، رفته‌اند.
اما ترانه وداعی که برایم خواندند،
هنوز در گوشم طنین می‌اندازد.
دلم می‌خواهد یکبار دیگر به آنجا بروم ،
به «آم نوین گرابن» *
آن اولین میعادگاه‌مان.
دختران!
خنده‌های زود پژمرده بر لب هاتان،
و صدای پسران مرده اعلام شده،
همیشه قلبم را به درد می‌آورد.
یکبار دیگر می‌خواهم آن سرزمینی را ببینم،
که مرا به دنیاهای بیگانه،
تبعید کرد.
از کوچه‌های مشهور بگذرم،
و از ویرانه‌های جوانی‌ام بر‌خیزم،
ناخوانده، ناشناس، پنهان.

_______________

توضیح: ماشا کاله‌کو که از مادر یهودی و پدری روس در اتریش به دنیا آمده بود در کودکی به فرانکفورت مها جرت کرد . داشتن پدری روس و یهودی بودن، خانواده‌ی او را از مقبولیت اجتماعی در آلمان محروم کرده بود و آنها را به تغییر مدام محل سکونتشان وا می‌داشت. این شعر به این جابه‌جایی های مدام از جمله مهاجرت اجباری به ایالات متحد در جریان جنگ جهانی دوم اشاره دارد.

(*) نام خیابان‌ها و محله‌های مختلف در آلمان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلمات را شما جستجو کنید، متن ها را ما پیدا میکنیم.