دلم میخواهد یک بار دیگر به آنجا بروم
دلم میخواهد یک بار دیگر به آنجا بروم،
به «آم کلاینن رینگ» *
آنجا که دست در دست مادر،
قدم میزدیم،
گلها بر کنارهی رود میروییدند.
آبیرنگ،
وقتی اولین بوسه،
اولین شعر را گرفتم.
دلم میخواهد یکباردیگر به آنجا بروم،
به «آم آلتن تور» *
آنجا که دندان شیریام را از دست دادم،
و دلم را.
آنهایی که دوست میداشتم،
گذشتهاند، رفتهاند.
اما ترانه وداعی که برایم خواندند،
هنوز در گوشم طنین میاندازد.
دلم میخواهد یکبار دیگر به آنجا بروم ،
به «آم نوین گرابن» *
آن اولین میعادگاهمان.
دختران!
خندههای زود پژمرده بر لب هاتان،
و صدای پسران مرده اعلام شده،
همیشه قلبم را به درد میآورد.
یکبار دیگر میخواهم آن سرزمینی را ببینم،
که مرا به دنیاهای بیگانه،
تبعید کرد.
از کوچههای مشهور بگذرم،
و از ویرانههای جوانیام برخیزم،
ناخوانده، ناشناس، پنهان.
_______________
توضیح: ماشا کالهکو که از مادر یهودی و پدری روس در اتریش به دنیا آمده بود در کودکی به فرانکفورت مها جرت کرد . داشتن پدری روس و یهودی بودن، خانوادهی او را از مقبولیت اجتماعی در آلمان محروم کرده بود و آنها را به تغییر مدام محل سکونتشان وا میداشت. این شعر به این جابهجایی های مدام از جمله مهاجرت اجباری به ایالات متحد در جریان جنگ جهانی دوم اشاره دارد.
(*) نام خیابانها و محلههای مختلف در آلمان