مادر جوان | فرانسیس پونژ

reference: https://www.pinterest.com/
شعر ترجمه ــ اما زود قامت راست می‌کند باز، این بدن به تمامی می‌گردد و می‌چرخد میان پارچه‌های سفید آویزان، شسته که دست‌های آزادش هر لحظه پهن می‌کند و برمی‌دارد سپس تا می‌زند یا بسته به نظر خود دوباره پهن می‌کند.

مادر جوان

روزی چند پس از زایش کودک، زیبایی زن تغییر کرده است.
چهره‌ی اغلب روی سینه خمیده‌اش، کمی کشیده‌تر شده است.
چشم‌هایش به‌دقت اشیاء پیرامون را نگاه می‌کند، گاهی به نظر کمی حیران و گیج می‌رسد.
خیرگی آن چشم‌ها پر از اطمینان است آن‌گاه که هر لحظه گویی در جستجوست.
بازوان و دست‌هایش با هم خمیده‌اند به شکل هلالی که از دو سر نگه داشته شده باشد.
پاهایش لاغرتر و ضعیف‌تر به خرسندی نشسته‌اند، با زانوانی بالا کشیده. شکم برآمده، کبود، هنوز ظریف و لاغر: زهدان دارد آرام‌آرام به آرامش خو می‌‎گیرد، به شب‌ها، در لایه‌های پوشیده.
.. اما زود قامت راست می‌کند باز، این بدن به تمامی می‌گردد و می‌چرخد میان پارچه‌های سفید آویزان، شسته که دست‌های آزادش هر لحظه پهن می‌کند و برمی‌دارد سپس تا می‌زند یا بسته به نظر خود دوباره پهن می‌کند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلمات را شما جستجو کنید، متن ها را ما پیدا میکنیم.