فلسفهٔ عملی

 

به اولین هم‌صحبتی که با او دیدار می‌کنید بگویید: «من به خیر و شرّ اعتقاد ندارم». اگر رفیق شما به واسطه‌ی تأثری بدنی همچون کمبود انرژی یا بیماری، کنار نکشد و حوصله‌ی کافی برای درگیرشدن با جسارت شما را داشته باشد، به احتمال زیاد بحثی طولانی در پیش دارید. به او خواهید گفت آنچه در سر دارد ناشی از میزان توان اوست برای زیستن، نیروی او در مقام بدنی در میان بدن‌ها. به احتمال زیاد به شما خواهد گفت که نه، او خود عقایدش را با استدلال انتخاب کرده. پس شما پیش‌تر می‌روید و به او نشان می‌دهید که کافی بود در طبقه‌ی اجتماعی متفاوتی بالیده باشد تا به سادگی قائل به ارزش‌های متفاوتی باشد. او همچنان مقاومت خواهد کرد. خواهید دید که به احتمال بسیار زیاد نمی‌توانید عقیده‌ی او را با استدلال‌های خود تغییر دهید: ممکن است به درستی در همین نقطه به او یادآوری کنید که مقاومت او مقاومتی بدنی است: زیستن او عقایدی را به او تحمیل می‌کند، و او هم همچون تمام انسانها، بر مبنای تأثراتی که از جهان می‌پذیرد و میزان نیرویی که بر آن وارد می‌کند، عقایدی دارد. اگر مرفه‌تر یا فقیرتر بود اندیشه‌هایی دیگر داشت. شما نمی‌توانید به راحتی و با دادن کتابی چون اسپینوزا: فلسفه‌ی عملی نوشته‌ی ژیل دلوز عقاید او را تغییر دهید. اما این که شما به این کتاب علاقه دارید و او ممکن است نداشته باشد خود شاهدی بر صدق مدعای کتاب است. برای دگرگون‌کردن اندیشه‌ها، باید جهان را دگرگون کرد.
هر چیزی در جهان یک بدن است. هر ترکیبی از بدن‌ها هم خود یک بدن است. بدن‌ها را قدرت تجزیه و ترکیب‌شان تعریف می‌کند. سمّ مار یک بدن است که با بدن مار ترکیبی زاینده ایجاد می‌کند، ولی با بدن شما ترکیبی مرگ‌بار می‌زاید. جهان جز ترکیب‌ها چیزی نیست. طبیعت سراسر مجموعه‌ی ترکیب‌هاست: نه تنها درختان و انسان‌ها، که کامپیوترها و ایدئولوژی‌ها و اپلیکیشن‌ها هم بدن هستند. چیزی جز طبیعت و ترکیب‌ها وجود ندارد. جامعه‌ نیز بدنی است که مدام در حرکت است. اسپینوزا حقوق را نیز ناشی از تأثرات بدن‌ها می‌داند. این بار اما بدنی اشتراکی و نوآور به نام انبوه خلق. فلسفه‌ی عملی فلسفه‌ای است که با بدن‌ها، سرعت‌ها، ترکیب‌ها و آینده‌هایی ناانسانی پیش می‌رود؛ فلسفه‌ی آینده. فلسفه‌ی عملی اسپینوزا زیستن است در مقام خلق‌کردن، زیستن فراتر از فردیت محدود ما.


کلمات را شما جستجو کنید، متن ها را ما پیدا میکنیم.