کالبدشکافی موفقیت
استبداد شایستگی کتابی «بهموقع» است. اجازه بدهید منظورم را توضیح دهم: در زمانهای که آشفتگی و پریشانی وسعت دید انسان را محدود کرده کتاب بهموقع کتابیست که پرده از روال و فرآیندی برمیدارد که همگان خوش میپندارندش حال آنکه فرآیندی رو به ویرانی و سقوط است. عطش انسان امروزی برای موفقیت و تقسیم انسانها به «برندگان» و «بازندگان» به احتمال فراوان شورشهایی پوپولیستی را در سالهای آینده در جهان رقم خواهد زد؛ چنان که انتخاب ترامپ تا حدی گواهی بر این مطلب بود. در هر رقابتی همیشه شمار بازندگان از شمار برندگان بیشتر است. این را بگذارید در کنار این که در جهانی که ساختهایم در آن برندگان مدام ستایش میشوند و بازندگان مدام تحقیر؛ در حالیکه مهمترین عامل برد برندگان و باخت بازندگان بخت و اقبال بوده است. به آماری که مایکل سندل در کتاب میدهد توجه کنید:
«وقتی ۱ درصد افراد ثروتمند آمریکا درآمدشان بیشتر از مجموع ثروت پنج دهک پایین است، وقتی درآمد متوسط چهل سال راکد است، این اندیشه که تلاش و سختکوشی شما را به بالاها میرساند، دروغین مینماید.»
ثابت بودن درآمد متوسط چهل سال اخیر در امریکا نافی این شعار منادیان موفقیت و شایستهسالاری افراطی است که «اگر تلاش کنی موفق میشوی.» باید دقت کرد که این آمار متعلق به آزادترین کشور جهان از منظر تلاشهای فردی است.
«موفقیت» کیشِ جدید شهروندان جهانیست که گرفتار بیمعنایی و ملالاند. آنها دیگر بخشی از جهان نیستند، بلکه میخواهند بخشی از جهان را در تصاحب خود داشته باشند. همانطور که ماکس وبر میگوید: «آدم خوشبخت بهندرت از خوشبختی خود احساس رضایت میکند. بهعلاوه، او میخواهد خوشبختی را حق خود بداند و به این باور باشد که خوشبختی او نه از روی تصادف بلکه رهاورد شایستگی و لیاقت اوست. مهمتر این که در قیاس با دیگران شایستگی خود را نیز برتر میداند. فرد خوشبخت میکوشد بر این باور باشد که خوشبختی و بدبختی آدمها در این جهان صرفاً نتیجهٔ اعمال خود آنهاست.»