آبتنیِ ابدی با مادام بوواری در دریاچهٔ آرسنیک
یوسا در عیش مدام شخصیتهای داستانی را پایدارتر از اشخاص واقعیِ زندگی تلقی میکند، وقتیکه دیگر زنده نیستند یا نمیتوانیم ببینیمشان، ببوییمشان، لمسشان کنیم، تماشایشان کنیم. وقتی «یادآوری» و «تصور» جای «ملاقات» و «تماشا» مینشیند و زمان دیگر نه بُعدی صرفاً عینی که ذهنی پیدا میکند و آدمهای داستان بخت بیشتری برای زندهماندن پیدا میکنند. مادام بوواری زندهترین شخصیست که در زندگی یوسا باقی مانده و این کتاب صفحه به صفحه ادای سهمیست تمامعیار به این زنِ غریزی و خامکار و طغیانگر تراژیک قرننوزدهمی. این کتاب چند کتاب در یک کتاب است. حضور همزمان چند نویسنده و چند شخصیت و چند موضوع در یک کتاب واحد: انگیزهٔ مترجمِ کارکشته ارائهٔ کتابی به نویسندگان جوان بوده که چرایی و چگونگیِ خواندن و نوشتن رمان را بهتر بدانند و عمر عزیز را عوضِ اتلاف در کلاسهای باب روز در محضر معلمهایی که خود نه داستان نوشتهاند نه میدانند که چگونه داستان بنویسند، صرفِ عیش در عیش نویسندهای بزرگ کنند. نویسنده از وامداریِ زندگی و نویسندگیاش به فلوبر نوشته و فلوبر نیز با اِما در صفحات کتابی دیگر پدیدار شده است. یوسا همچون عاشقی سینهسوخته در فیلمهای مبتذل مکزیکی دههٔ شصت و پنجاه پس از سالها عیش با خیال اِما بوواری سرانجام نفسش را در سینه حبس کرده و لرزلرزان به کالبدشکافی و نتبرداری از وجب به وجب اِما پرداخته است. از احساسات شخصی خود آغاز کرده و به زندگی و زمانهٔ فلوبر پرتاب شده و بعد قبل و بعدِ زایش و مرگ فلوبر و مادام بوواری را با دوربینی که سزاوار نویسندهای نزدیکبین است نگریسته است. از راوی تا روایت رمان و سطرها و کلمات را به پرسش کشیده است. موقعیتها، واقعیتها، تصاویر، رخدادها، و فاصلهٔ بین سطرها را ورنداز کرده یا حدس زده و چنان در اقیانوس عطر و آرسنیک مادام بوواری غرقه شده که شاید بتواند راز عظمت اِما را در زندگیاش درک کند. بیراه نیست که او گفته است که زمانی بین «اِما بوواری» و «خودکشی» اولی را انتخاب کرده و هر بار خواندن خودکشی اِما او را به زندگی نزدیکتر کرده است. برای این کتاب بزرگ نامهای دیگری هم میشود تصور کرد. شاید هر خواننده که مادام بوواری را دوست داشته باشد بتواند نامی پیشنهاد کند. نامی که من پیشنهاد میکنم: آبتنیِ ابدی با مادام بوواری در دریاچهٔ آرسنیک.