آگامبن، بنیامین و هایدگر

آگامبن، بنیامین و هایدگر

 

هایدگر زمانی در یکی از معماگون‌ترین عبارت خود، در «پرسش از تکنولوژی»، با استفاده از عبارتی از هولدرلین گفت: «نجات آنجا سربرمی‌آورد که خطر آنجاست». این کدامین منجی است که درست از میانه‌ی خطر و وحشت فاشیسم، خطر و وحشت سرمایه‌داری و وضعیت استثنائی، می‌بالد؟ یک فیلسوف آلمانی دیگر، والتر بنیامین، در تفسیر مفهوم وضعیت استثنائی گفته بود ویژگی وضعیت استثنائی عبارت است از تعلیق محتوای قانون ولی حفظ نفاذ آن (مثل حکومت نظامی که در طی آن هر کنش ساده‌ای می‌تواند جرم تلقی شود، چون قانون محتوای مشخصی ندارد ولی همچنان نافذ است). اما بنیامین چنین وضعیتی را وضعیت استثنائی «جعلی» می‌نامید. وضعیت استثنائی واقعی اما وضعیتی است که در آن نه تنها محتوای قانون، بلکه نفاذ و زور آن نیز تعلیق شود: این کاری است که منجی یا مسیحا انجام می‌دهد: او، به قول هایدگر، از دل خطر، نجات برمی‌آورد. در ملکوت منجی، قانون دیگر نه محتوا دارد نه اعتبار. به‌عبارت دیگر، انقلاب یعنی هم نفاذ قانون تعلیق شود هم دلالت آن؛ به‌شکلی غریب، انقلاب عبارت است از رادیکال‌تر شدن وضعیت استثنائی. در نظر آگامبن این یعنی قانون (به‌عبارت دیگر، کل واقعیت، که در وضعیت استثنائی با قانون یکی شده) را ناسوتی‌سازی کنیم، بی‌حرمت کنیم، آن را به بازی بگیریم. قانون را بدل به وسیله‌ای بی‌هدف کنیم که دیگر قادر به ایجاد تفکیک و استثناء نیست: قانون را بی‌کارکرد کنیم. ناسوتی‌سازی نقطه‌ی مقابل تفکیک قانونی یا به‌عبارت دیگر منطق قربانی است؛ یعنی حذف تمام رسالت‌ها و تفکیک‌ها؛ حذف تقدس و استثنأ؛ یعنی شوخی‌کردن و به‌بازی‌گرفتن قانونی که دیگر اعمال نمی‌شود بلکه مطالعه می‌شود.

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلمات را شما جستجو کنید، متن ها را ما پیدا میکنیم.