اختراع صلح، اختراع خاورمیانه
انقلاب صنعتی پیآیند عصر اکتشاف بود. اروپاییان از خواب برخاسته بودند و میخواستند به ثروتهای مشرقزمین دسترسی یابند. از راه زمینی نمیشد. راه شرق از قلمرو اسلام میگذشت. زدند به آب و نهفقط مشرقزمینی را که میشناختند با دور زدن اسلام بازیافتند، بلکه تصادفاً سر از دنیای جدید درآوردند. در اقیانوسها سرگردان شدند. بادها و جریانهای اقیانوسی را کشف کردند. نظام مستعمرات شکل گرفت، چرخهای صنعت با مثلث فضیلت [زغالسنگ، آهن، بخار] به گردش درآمد. دنیای جدید و مشرقزمین شدند تدارکاتچی غرب. پنبه میرفت آنجا پارچه میشد برمیگشت به دنیای جدید و مشرقزمین. دانستند که دانش قدرت است؛ اختیارش را به دست گرفتند. همانطور که دربارۀ اصل انواع و نظام فیزیکی عالم تحقیق کردند و دانش آفریدند، دربارۀ مشرقزمین هم شروع کردند به تحقیق. دانشی پدید آوردند به نام شرقشناسی. ما را مدوّن کردند و به خورد خودمان دادند. البته بر سر تفسیر جهان میانشان مناقشه بود. دیگر بخار جواب صنعت را نمیداد. نفت که پا به میدان تاریخ گذاشت، آن مناقشه بالا گرفت. تا قبل از آن شرق عبارت بود از چین و هند و جزایر ادویه، حالا نزدیکتر شده بود. در پایان جنگ اول که نشستند دور میز میدانستند چه میخواهند. یک نقشه گذاشتند روی میز، خطکش و قلمی برداشتند، مفهوم «خاورمیانه» را اختراع و قلمرو عثمانی را بین خودشان تقسیم کردند. مسئلهی ارض موعود هم باید حلوفصل میشد. قیمومیت آن منطقهی مناقشهبرانگیز به انگلستان رسید. انگار جنگ دیگری لازم بود، تأسیس اسرائیل افتاد به ۱۹۴۷، بعد از جنگ دوم. اما سرنوشت ما و خاورمیانه در همان دورهی جنگ اول و پس از آن، در مذاکرات صلحی که همهی صلحها را بر باد داد، رقم خورد، با اعلامیهی بالفور و عهدنامهی ورسای. اروپا برای آنکه به آن نقطه و آن میز برسد راه درازی را پیموده بود. کمابیش چهارصد سال تا چرچیل، لوید جرج، بالفور و کیچنر راه پیموده بود. ما هم اینگوشۀ جهان برای خودمان خوش بودیم. خوب است بعد از خواندن کتاب خوشخوانی که عکسش را ملاحظه میفرمایید، یادداشتهای روزانهی محمدعلی فروغی از سفر کنفرانس صلح پاریس [نشر سخن] را نیز بخوانید تا شمهای دریابید که ما آن موقع کجای داستان بودیم.