جاودانگی | آرتور رمبو

شعر جهان ــ بازش یافتهاند / چهچیز را؟ ــ جاودانگی / دریاییست / معبرِ خورشید / جانِ دیدهبان / زمزمه میکنیم اعتراف را / به شب که چنان تهیست / و به روزِ آتشین / از رأیِ انسانها / از شورِ مشترک / آنجا که رها میشوی / و پرواز میکنی در آن...
جاودانگی
بازش یافتهاند
چهچیز را؟ ــ جاودانگی
دریاییست
معبرِ خورشید
جانِ دیدهبان
زمزمه میکنیم اعتراف را
به شب که چنان تهیست
و به روزِ آتشین
از رأیِ انسانها
از شورِ مشترک
آنجا که رها میشوی
و پرواز میکنی در آن
زیرا تنها از شما
نسیمهای اطلسین
تکلیف میدمد
بیآنکه بگوییم: سرانجام
آنجا هیچ امیدی نیست
هیچ جنبندهای
علم و صبر
عذاب قطعیست
بازش یافتهاند
