پاگَرد | گُی گُفِت

reference: https://www.pinterest.com/
شعر جهان ــ خورشید، مسرور و سرفراز / با رَمه‌های شاداب / بازمی‌آموزد گِردی جهان را / و تعادلِ رو به بهبود را / که می‌خزد زیر پیراهنِ پاکیزه‌اش. / دست بر ستونِ فقراتِ روز می‌نهد / و آهسته، به‌زحمت بالا می‌رود از هر پله‌ی روز / تا پاگَردِ پشتِ‌ گردنت / آنجا که هرآن‌چه اتفاق افتاده / و‌ آنچه منتظری که پیش‌ آید / هر دو در یک سایه مشترکند

پاگَرد

خورشید، مسرور و سرفراز
با رَمه‌های شاداب
بازمی‌آموزد گِردی جهان را
و تعادلِ رو به بهبود را
که می‌خزد زیر پیراهنِ پاکیزه‌اش.
دست بر ستونِ فقراتِ روز می‌نهد
و آهسته، به‌زحمت بالا می‌رود از هر پله‌ی روز
تا پاگَردِ پشتِ‌ گردنت
آنجا که هرآن‌چه اتفاق افتاده
و‌ آنچه منتظری که پیش‌ آید
هر دو در یک سایه مشترکند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلمات را شما جستجو کنید، متن ها را ما پیدا میکنیم.