اخلاقیات فاجعه
خوبزیستن در زمانهٔ فجایع
کتابِ تازهی تراویس ریدر [۱] ـــاستاد دانشگاه جانز هاپکینزـــ بحثیست دربارهی چگونگی مواجهه با تصمیمات دشوار اخلاقی در جهانِ پیچیدهی امروز. پسزمینهی حرفاش این است: حوالیِ سال ۱۸۰۰ میلادی جمعیت کرهی زمین یک میلیارد نفر بود؛ پخش در چندین قاره بدونِ ارتباطاتی عمده و آسان میان مردمانِ هر نقطهی جهان. با پیشرفتِ تکنولوژی و انقلابِ صنعتی، تا سالِ ۱۹۲۸، این عدد دو برابر شد، و البته با ارتباطاتی به مراتب بیشتر و سریعتر. اضافهشدنِ یک میلیارد نفر دیگر فقط به سیسال زمان نیاز داشت و عجیبتر اینکه، پنج میلیاردنفرِ بعدی فقط در طول یک نسل اضافه شدند. بدینترتیب، هرکس که امروز و در سال ۲۰۲۴ زنده است و پیش از سال ۱۹۶۰ به دنیا آمده، تجربهی زندگی در جهانی را دارد که جمعیتاش در طول عمر او از سه میلیارد به هشت میلیارد افزایش یافته است.
نویسنده معتقد است هم دمودستگاه ذهنی-عاطفیِ انسان (یعنی وجه تجربیِ او) و هم نظامهای فکری-فلسفی-اخلاقیاش (یعنی وجه نظری و تئوریکِ او) برای چنین شبکهی پیچیدهای از ارتباطاتِ انسانی ساخته نشده است. آدمیزاد در طول تاریخاش با تعداد محدودی انسانِ دیگر سر و کار داشته و سرنوشتِ عدهی معدودی از آنها به طور مستقیم یا غیرمستقیم از افکار و کنشهای او تاثیر میگرفته است. گمانزنی و نظریهپردازی دربارهی اصولِ اخلاقی که قرار بوده بر تصمیمات او حاکم باشند هم کموبیش از تجربیاتِ همان زندگیِ سادهتر، خلاصهتر و البته ملموستر ریشه گرفته است.
آنچه انسان امروز با آن مواجه است تجربهای سراسر متفاوت و قلمرویی بیگانه است. هر تصمیم، ابعادِ مختلفی دارد و پیامدِ هر فکر یا کنش به حوزههایی متفاوت کشیده میشود که در عمومِ مواقع پیشبینیناپذیر به نظر میآیند. از این رو، نوعی احساس فلجشدگی بر ذهن سایه میاندازد. آیا اخلاقی زیستن در چنین جهانی از اساس ممکن است؟ این پرسش اگرچه پیش از آنکه پاسخی بیابد به کلیشه مبدل شده اما از مواجهه با آن هم گریزی نیست.
یکی از خطوط برجسته در ایدهی نویسنده آنجاست که میگوید هر یک از تلاشهای ما برای انتخابی اخلاقی، در برابر هرجومرج دنیا، بینهایت کوچک و بیاثر به نظر میآید. ماهها رعایتِ مصرف آب با یک پروخالیکردنِ استخرِ همسایه بیاثر میشود و تمامِ مشقتهای یک سال در صرفهجویی در سوخت فسیلی یا پلاستیک که قرار بوده به کاهشِ آلودگی محیطِ زیست یا گرمایش زمین کمکی کند، با مسافرتِ یکهفتهای خانوادهای پرجمعیت اما بیتفاوت بر باد میرود. خودداری از مصرفِ محصولاتِ حیوانی و زحمتِ یافتنِ جایگزینِ گیاهی قرار است به گرمایش زمین کمک کند اما با برملاشدنِ مصرفِ حیرتانگیزِ آب برای تولید برخی از همان محصولاتِ گیاهیِ جایگزین، نوعی احساسِ بیهودگی سراپای آدم را فرا میگیرد.
این ناهماهنگی سبب میشود افکارِ آدمی به دو جهتِ کاملا متضاد کشیده میشود: از یک سو گرایش به نوعی معصومیت و پاکی که در آن فرد تلاش میکند دستش به هیچ اقدامِ غیراخلاقی آلوده نشود و در هیچ کنشی که ذرهای به خطا میرود مشارکت نکند، و از دیگر سو، نوعی نیهیلیسم که میگوید آنچه میاندیشم و میکنم ذرهای در این کائوسِ جهانی اهمیت ندارد، بهتر است سرگرمِ زندگیِ خویش و برآوردنِ خواستههایم باشم؛ اگر همهچیز ممکن نیست پس هیچ نخواهم کرد.
کتابِ ریدر کوششی در پرداختن به این وضعیتِ ناخوشایند است. از سوی آدمی که هم فلسفه میفهمد و هم علم. متخصصِ Bioethics (اخلاقِ زیستی) و مدرسِ دانشگاه. دوسومِ ابتداییِ کتاب تلاشی برای توضیح نمونههایی از وضعیتها و انتخابهای دشوار است و همچنین نظریههای اخلاقی که در دست داریم و یکسومِ نهایی، پیشنهادهایی برای رودرروشدن با انتخابها. نگاه او رویهمرفته فردگرایانه است و آن اندازه که در توصیفِ این گرفتاریها موشکافانه بحث میکند، در پیشنهادها متقاعدکننده نیست؛ اگر اساسا بتوان امیدوار بود راهحلی وجود دارد.
علی صدر
مهرماه ۱۴۰۳
[۱] Catastrophe Ethics; How to Choose Well in a World of Tough Choices. By Travis Rieder. 2024.