جرارد مَنِلی هاپکینز، کشیش و شاعر عصر ویکتوریا بود که در زمان خود ناشناس ماند. شیوهاش در شعر بسیار نو بود. هاپکینز جوان هنگام دانشجویی در آکسفورد با رابرت بریجز شاعر دوستی یافت و همو بود که اشعار هاپکینز را گرد آورد و در ۱۹۱۸ انتشار داد.
زیبایی ابلق
جلال باد برخدا برای هرچه رنگرنگ
برای آسمان دورنگ، همچو گاو خالدار
برای خالهای سرخ نقطهچین، بر تن شناکنان ماهی قزل
ریزش بلوطهای نوبری؛ زغالهای سرخ؛ بالهای سهرهها
و منظره؛ چیده قطعههای سبز، شخمخورده، کِشتخان، شده شیار
تمام حرفهها، یراغها، لوازم و بساطشان
چیزها همه خلاف هم؛ اصلی و یدک، عجب!
که هرچه پُرتلوّن است خود دو لون گشته (و کس نداند این چرا)؟
تُند و کُند؛ ترش و نوش؛ تابناک و تار
همو پدر شده است پیشتر بر این همه، بیتغیّر جمال
باد بر خدا جلال
Pied Beauty
Glory be to God for dappled things—
For skies of couple-colour as a brinded cow;
For rose-moles all in stipple upon trout that swim;
Fresh-firecoal chestnut-falls; finches’ wings;
Landscape plotted and pieced—fold, fallow, and plough;
And all trades, their gear and tackle and trim.
All things counter, original, spare, strange;
Whatever is fickle, freckled (who knows how?)
With swift, slow; sweet, sour; adazzle, dim;
He fathers-forth whose beauty is past change:
Praise Him.
Gerard Manley Hopkins ۱۸۴۴–۱۸۸۹