زمین مثلِ یک پرتقال آبیست
زمین مثلِ یک پرتقال، آبیست
هیچ خطایی در کار نیست
کلمات دروغ نمیگویند
پیشکش نمیشوند دیگر
برای سردادنِ سرود
گِردِ بوسههای تفاهم
عشق و جنون
پیوند خورده دهانش
با تمامِ رازها و لبخندها
و چه جامههای گذشت
که بر تنِ اوست
تا که عریانش بیابند
زنبورها گلهای سبز میدهند
دورِ گردنت، سحرگاه
گردنبندی میبندد از پنجرهها
برگها بال مییابند
تمامِ شادیهای خورشید در توست
همهی آفتابِ روی زمین
در مسیرِ زیبایی تو