حلزون | رمکو کامپرت

reference: pinterest.com
شعر ترجمه ــ تمام شبی را با / دوستی رو به مرگ / پریشان بود و هذیان می‌گفت / جسم تنومندش را در آغوش گرفتم / سرش را نوارش کردم / نمی‌خواستم او را ترک کنم / اما هنوز چیزی بود / چیزی از او و من / زندگی / جایی که می‌بایست دنبالش کنم / رد براق حلزونی / بر آسفالت شبانه.

حلزون

تمام شبی را با
دوستی رو به مرگ
پریشان بود و هذیان می‌گفت
جسم تنومندش را در آغوش گرفتم
سرش را نوارش کردم

نمی‌خواستم او را ترک کنم
اما هنوز چیزی بود
چیزی از او و من
زندگی
جایی که می‌بایست دنبالش کنم

رد براق حلزونی
بر آسفالت شبانه.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلمات را شما جستجو کنید، متن ها را ما پیدا میکنیم.