روان‌شناسی عامه‌پسند در یک نگاه

reference: pinterest.com
بی‌ستون بارو ــ یافته‌های این بررسی مفصل‌اند، پس می‌کوشم عجالتاً در اینجا به یکی از یافته‌های اصلی بپردازم: طی این مطالعه آشکار شد که برخورداری از مدرک «دکتری روان‌شناسی» و داشتن «شمارۀ نظام روان‌شناسی» معیارهای اعتبار و پیش‌بینی‌کنندۀ رویکرد علمی روان‌شناسان اینستاگرامی نیستند. ضمناً روان‌شناسی اینستاگرامی، پدیده‌ای یکدست نیست و نمی‌توان آن را به‌کلی منفی قلمداد کرد. می‌توان با بررسی ادعاهای روان‌شناسان/ مدعیان روان‌شناسی اینستاگرامی، شش تیپ متفاوت را در آنان شناسایی کرد: (۱) شواهدمحور؛ (۲) عقل سلیم؛ (۳) شبه‌علمی نهان؛ (۴) شبه‌علمی آشکار؛ (۵) زرد؛ و (۶) آمیخته.

روان‌شناسی عامه‌پسند در یک نگاه؛ تیپ‌شناسی روان‌شناسی اینستاگرامی

احتمالاً تاکنون به پست‌های روان‌شناسان اینستاگرامی برخورده‌اید و چه‌بسا خودتان هم مطالب برخی از این افراد را دنبال کرده باشید. ازآنجاکه پدیدۀ روان‌شناسی اینستاگرامی تا مدت‌ها از دغدغه‌های من بود، بر آن شدم تا در قالب رساله‌ام به بررسی آن بنشینم و مختصات کلی‌اش را شناسایی کنم. در ادامه می‌کوشم تا برخی از مهم‌ترین یافته‌هایم را با شما به اشتراک بگذارم.

آغاز: وقتی گزاره‌های روان‌شناسی در اینستاگرام یا هر قالب دیگری با عموم مردم به اشتراک گذاشته می‌شوند، با پدیده‌ای ذیل عنوان روان‌شناسی عامه‌پسند طرف هستیم ــ این گزاره‌ها می‌توانند منطقی و علمی یا غلط و ساختگی باشند ــ ازاین‌رو روان‌شناسی عامه‌پسند لزوماً پدیده‌ای منفی نیست.[۱]

بعد: من از آغاز اسفند ۱۴۰۰ تا پایان شهریور ۱۴۰۲، بیش از پنج‌هزار پست و استوری منتشرشده از سوی روان‌شناسان اینستاگرامی را بررسی کردم و ادعاهای طرح‌شدۀ اینان را از پسِ سه دریچه، مورد ارزیابی قراردادم:

(۱) همسویی‌ با شواهد علمی، (۲) وجود مغالطات و سوگیری‌های شناختی، و (۳) مدنظرقراردهی استانداردهای منطقی.[۲]

همۀ افراد بررسی‌شده، صرف‌نظر از رشتۀ تحصیلی‌ و برخورداری‌شان از پروانۀ کار، مطالبی را منتشر می‌کردند که در چارچوب گزاره‌های روان‌شناختی می‌گنجیدند؛ به عبارتی مهم نبود که آنان صراحتاً خود را روان‌شناس می‌خوانند یا نه، مهم این بود که ادعاهایشان در حوزۀ روان‌شناسی جای می‌گرفت: مهم رسمشان بود، نه اسمشان.

اکنون: یافته‌های این بررسی مفصل‌اند، پس می‌کوشم عجالتاً در اینجا به یکی از یافته‌های اصلی بپردازم: طی این مطالعه آشکار شد که برخورداری از مدرک «دکتری روان‌شناسی» و داشتن «شمارۀ نظام روان‌شناسی» معیارهای اعتبار و پیش‌بینی‌کنندۀ رویکرد علمی روان‌شناسان اینستاگرامی نیستند. ضمناً روان‌شناسی اینستاگرامی، پدیده‌ای یکدست نیست و نمی‌توان آن را به‌کلی منفی قلمداد کرد. می‌توان با بررسی ادعاهای روان‌شناسان/ مدعیان روان‌شناسی اینستاگرامی، شش تیپ متفاوت را در آنان شناسایی کرد: (۱) شواهدمحور؛ (۲) عقل سلیم؛ (۳) شبه‌علمی نهان؛ (۴) شبه‌علمی آشکار؛ (۵) زرد؛ و (۶) آمیخته.

روان‌شناسان شواهدمحور می‌کوشند تا ادعاهایی متکی بر شواهد علمی ارائه دهند. اینان عمدتاً به معرفی یافته‌های مقالات پژوهشی و بررسی کتاب‌های شواهدمحور دست می‌یازند؛ در قیاس با سایر تیپ‌ها با فراوانی کمتری مطلب نشر می‌دهند و گزیده‌کارترند؛ اصلی‌ترین یا یکی از قالب‌های اصلی ارائۀ مطلب نزد اینان یادداشت است و توان بالایی در جذب دانش‌آموختگان روان‌شناسی دارند. ازجمله مهم‌ترین نمایندگان این تیپ امید امانی، حمید خاکباز، و آذرخش مکری هستند.

روان‌شناسان عقل سلیم بر مبنای تأملات، تجارب و گاه متأثر از مطالعاتشان به طرح گزاره‌های روان‌شناختی دست می‌یازند، اما در این مسیر اغلب بر شواهد پژوهشی اتکا نمی‌کنند. بسیاری از ادعاهای اینان منطقی و همسو با عقل سلیم‌اند، گاه ماهیتی کلی، به‌شدت مختصر و معلوم دارند (مثلاً «بعضی از دوستی‌ها نباید به چیز بیشتری تبدیل بشن») و گاه نیز شکل بسیط‌تر و نسبتاً عمیق‌تری به خود می‌گیرند. علی میرصادقی و سپهر خدابنده دو تن از معرفان این تیپ به شمار می‌آیند.

روان‌شناسان شبه‌علمی نهان ادعاهایی مطرح می‌کنند که گرچه علمی به نظر می‌رسند، مورد اجماع و پذیرش حلقه‌های روان‌شناسی علمی امروزی قرار ندارند. اینان شبه‌علمی «نهان» خوانده‌ می‌شوند، چون راستی‌آزمایی گزاره‌هایشان دشوار است. مهم‌ترین ادعاهای اینان در چارچوب نظریات روانکاوانۀ متقدم و به‌ویژه نظریات فرویدی می‌گنجند. گرچه این نظریات در دوره‌ای علمی تلقی می‌شده‌اند، به سبب ابطال‌ناپذیری، آزمون‌ناپذیری یا عدم‌حمایت پژوهش‌های تجربی بعدی از آن‌ها، اکنون تا حد زیادی منسوخ به شمار می‌روند. یاسر درخشان و سهیل رضایی ازجمله معرفان این تیپ هستند. (احتمالاً برخی از شبه‌علمی خواندن نظریات فرویدی بهت‌زده یا رنجیده‌خاطر می‌شوند، اگر جزء این دسته هستید لطفاً صبوری پیشه کنید. می‌کوشم بعدتر، طی استوری یا یادداشتی با اتکای به شواهد، چراییِ شبه‌علمی بودن برخی از باورهای فرویدی را شرح دهم.)

روان‌شناسان شبه‌علمی آشکار از مضامین مذهبی یا عرفانی استفاده می‌کنند و سپس برای معتبر نشان دادن ادعاهایشان بر آن‌ها رنگ و لعابی علمی می‌زنند، بدین‌ترتیب که مثلاً برای تبیین پدیده‌ها از اصطلاحاتی نظیر «کوانتوم» و «انرژی» بهره می‌گیرند. گرچه چنین مفاهیمی علمی‌اند اما مربوط به حوزۀ فیزیک هستند و نه روان‌شناسی، و ازاین‌روست که آن‌ها را شبه‌علمی می‌نامیم؛ به‌علاوه اینان شبه‌علمی‌های «آشکار» هستند، چون راستی‌آزمایی صحت اطلاعاتشان دست‌کم برای دانش‌آموختگان روان‌شناسی یا افراد برخوردار از تفکر نقاد ساده است. این گروه عمدتاً رهنمودهایی در باب چگونگی دستیابی به ثروت و خوشبختی ارائه می‌کنند، تأکید پررنگی بر مثبت‌نگری دارند، و اغلب بافت اجتماعی ــ اقتصادی مؤثر در کامیابی‌ها یا ناکامی‌های فردی را نادیده می‌گیرند. صفحات متعددی که ادعاهایشان حول «قانون جذب» می‌چرخد، ذیل این دسته قرار می‌گیرند، اما به باور نگارنده مهم‌ترین نمایندۀ این تیپ، علیرضا آزمندیان است.

روان‌شناسان زرد با شواهد پژوهشی بیگانه‌اند. اغلب ادعاهای عوامانه، فاقد بنیان‌های علمی، و گاه متناقض مطرح می‌کنند؛ عمدتاً بر روابط رمانتیک، سکس و عشق متمرکزند؛ اینان نه بر شواهد پژوهشی مدرن متکی‌اند و نه حتی با نظریات منسوخ روان‌شناسی آشنایی دارند؛ از یادداشت‌نگاری گریزان‌اند و اغلب ادعاهای خود را در قالب کلیپ‌هایی کوتاه نشر می‌دهند؛ توان چندانی در جذب دانش‌آموختگان روان‌شناسی ندارند؛ معمولاً تأکید زیادی بر «دکتر بودن» خود دارند و هر از گاهی مدرک تحصیلی خود را به رخ مخاطبانشان می‌کشند. سپیده هاشم زاده و فرزاد طباطبائی دو نمایندۀ مهم این تیپ هستند.

روان‌شناسان تیپ آمیخته ترکیبی از دو یا بیش از دو تیپ پیشین‌اند و به‌سادگی نمی‌توان آن‌ها را در قالب یکی از تیپ‌های یادشده جای داد. برخی از ادعاهای مطرح‌شده توسط این تیپ، شواهدمحور و برخی همسو با عقل سلیم‌اند، اما برخی از ادعاهایشان هم شبه‌علمی و عوامانه‌اند یا حتی در تضاد با عقل سلیم قرار می‌گیرند. شناسایی این تیپ می‌تواند دشوار باشد. بهزاد چاوشی، محمد وظیفه‌شناس و علیرضا شیری سه تن از مهم‌ترین معرفان این تیپ به شمار می‌روند.

فرجام: به باورم می‌توان با مدنظرقراردهی شواهد و مغالطات منطقی، همین نوع تیپ‌شناسی را برای «جامعه‌شناسان اینستاگرامی»، «تحلیلگران علوم سیاسی اینستاگرامی» یا کتاب‌های خودیاری روان‌شناسی نیز صادق دانست، گرچه موضوع رسالۀ من، بررسی این افراد نبوده است.

 


 

پی‌نوشت‌ها

[۱] APA Dictionary of Psychology. (n.d.). Retrieved November 5, 2023, from https://dictionary.apa.org/popular-psychology

[۲] دو استاندارد منطقی به کار گرفته‌شده، «استاندارد سیگن» و «اصل تیغ اوکام» بودند؛ بر اساس استاندارد سیگن، «ادعاهای خارق‌العاده، نیازمند شواهد خارق‌العاده‌اند» و بر طبق اصل تیغ اوکام «هرگاه در باب علت پدیده‌ای دو تبیین متفاوت ارائه شوند، تبیین پیچیده‌تر و دور از ذهن‌تر به‌احتمال بیشتری دچار خطاست و بنابراین در شرایط مساوی، احتمال صحیح بودن تبیین ساده‌تر بالاتر است.» بسیاری از ادعاهای محبوب روان‌شناسی، به‌ویژه فرضیات روانکاوانۀ فرویدی در برآورده‌سازی این دو استاندارد ناکام می‌مانند.

Kaufman, M. (2011). First contact: scientific breakthroughs in the hunt for life beyond Earth. Simon and Schuster.

APA Dictionary of Psychology. (n.d.). Retrieved November 12, 2023, from https://dictionary.apa.org/occams-razor

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلمات را شما جستجو کنید، متن ها را ما پیدا میکنیم.