این سرزمین
این سرزمین اسطورهایست
از رنگ و نور
اسطورهای نهفته
پیوسته با جهان آفتاب.
هر بامداد به آیین خود برمیآید
تا به ماراتن ابدی خویش
بازپیوندد.
این سرزمین بوستانیست
با کودکان گریان
در پیشبند آبی رنگِ
مادری همیشه گم شده
که یاران بیکس و تنهایش
چشم به راه حضورش دارند
پیش دروازهای بسته.
سنگی است این سرزمین
تیز و برنده چون شمشیر
که خرد زمانه
روزی به ترانهاش بدل میسازد
و آن زمان سرمیرسد
هنگامی که جانهای حقیر ما
نغمهاش را در ترنم هوا میشنود.