reference: https://en.wikipedia.org/wiki/Peter_Huchel
شعر ترجمه: پتر هوخل (۱۹۸۱-۱۹۰۳) پیش از سال ۱۹۳۳ و شروع حکومت استبدادیِ نازی‌ها، نخستین دفتر اشعار خود را منتشر ساخت. و از همان زمان، طبیعت در اشعار او پیوسته حضوری چشم‌گیر داشته است. در سال‌های جنگ هجرتی درونی در پیش گرفت و خاموش شد. پس از جنگ، تا سال ۱۹۶۲ در آلمان شرقی سرپرستی مجله‌ای ادبی را به عهده داشت. سپس لحن فرمایشی ادبیات رسمی این کشور را بیش برنتافت، و باز سال‌هایی را به سکوتی همراه با دودلی گذراند و سرانجام راهی غرب شد. شعر هجرت وصف دل‌گرفتگی و تنهایی او به روزگاری است که نه در غربت دلش شاد بود و نه رویی در وطن داشت.

هجرت

سرِ شب، دوستان نزدیک‌تر می‌لغزند:
سایه‌های تپّه‌ها.
اینان آهسته از آستانه می‌گذرند،
و نمک را در سیاهی فرومی‌برند،
و نان را هم.
و با سکوتِ من به گفت‌وگو می‌نشینند.

بیرون، در سرشاخه‌های افرا،
باد به حرکت درمی‌آید.
خواهرم، آبِ باران
در زندانِ گودالِ آهک‌آلودش
از پی ابرها می‌نگرد.
سایه‌ها می‌گویند
بگذار و با باد برو،
که تابستان داس آهنین بر قلبت می‌نشاند.
برو، پیش از آن‌که داغ پاییز
در برگ افرا زبانه بگیرد!

اما سنگ می‌گوید پای‌بند باش،
که آن‌جا که نور در شاخساران جاری می‌شود،
و چهره در تابشی غرق،
سپیده‌ی سحر سر برمی‌دارد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلمات را شما جستجو کنید، متن ها را ما پیدا میکنیم.