فیروزه | پابلو نرودا

reference: https://www.pinterest.com/pin/890094313823014340/
شعر جهان: هنگامی که پابلو نرودا در مارس ۱۹۷۱ به عنوان سفیر شیلیایی حکومت نوگُزیده‌ی سالوادور آلنده، وارد پاریس شد، در چمدان خویش نسخه‌هایی تازه از کتاب اشعارش، سنگ‌های آسمانی، را به همراه داشت، که چهار ماه از انتشارش می‌گذشت. نرودا تنهایی و سکوت خانه‌ی ساحلی خود را در ایسلانگرا (جزیره‌ی سیاه) ترجیح داده و این آخرین کتاب را همان‌جا جمع‌و‌جور کرده و بیش‌تر سال ۱۹۶۹ را در آن‌جا سپری کرده بود. هرگز زندگی اجتماعی و شخصی شاعر، در چنین تقابلی قرار نگرفته بود.

فیروزه

فیروزه،
چه تو را عاشقانه دوست می‌دارم،
گویی که تو معشوقه‌ی منی
گویی که تو از آنِ منی:

همه‌‌جا تویی:
به درستی شُسته،
تو همین آسمانِ نزدیکی
راست هبوط کرده‌ای از آسمان:
چشمانِ آسمانیْ تو:
تکه‌یی از سیمایِ خیمه‌گاه و هوایی تو:
بادامِ آبی‌فام:
آبّیِ آسمان:

عروس.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *