درخت | پابلو نرودا

شعر ترجمه ــ درخت ــ ترجمهٔ فواد نظیری ــ پابلو نرودا: اینجا درخت حجّتیست / در ژرفنای صخرهی محض، ــ / در دلِ زیبایی ماندگارِ آبدیدهی هزار میلیون سال. / سنگِ عقیق و، عقیق سرخ و، تلألؤ / به جای چوب و شیره نشستند / تا آنکه پیکرهیی غولوار / افشان کند تباهیِ نمسارِ خویش را / وامیزهای برآید، تندیس همْرُوَش: / برگهای زنده / فرو ریختند / وان دَم که راستقامتیاش باژگونه شد / جنگل بسوخت، / و غبارِ میغِ آتشین و / خاکسترِ ستارهاش فرو پوشید / تا آنکه روزگار و گُدازه /غنیمتِ زلالی سنگ را / بدو عطا کردند
درخت
اینجا درخت حجّتیست
در ژرفنای صخرهی محض، ــ
در دلِ زیبایی ماندگارِ آبدیدهی هزار میلیون سال.
سنگِ عقیق و، عقیق سرخ و، تلألؤ
به جای چوب و شیره نشستند
تا آنکه پیکرهیی غولوار
افشان کند تباهیِ نمسارِ خویش را
وامیزهای برآید، تندیس همْرُوَش:
برگهای زنده
فرو ریختند
وان دَم که راستقامتیاش باژگونه شد
جنگل بسوخت،
و غبارِ میغِ آتشین و
خاکسترِ ستارهاش فرو پوشید
تا آنکه روزگار و گُدازه
غنیمتِ زلالی سنگ را
بدو عطا کردند.
