آزادی بیان در جنگ داخلی

reference: https://www.pinterest.com/pin/16888567441967858/
بی‌ستون بارو ــ آزادی بیان در جنگ داخلی ــ یاشار جیرانی: آزادی بیان در نهایت قانون و رژیم لیبرالی مستقر را پیش‌فرض می‌گیرد (برای تعیین محدوده‌ی مشروع آزادی بیان)؛ بدون این زمینه‌ی واقعی، آزادی بیان یا صرفاً «معنویت» روشنفکر لیبرال در «بیابان» است یا صورت زمختی از ریاکاری سیاسی است که در بلندمدت به ضرر «آرمان» آزادی بیان است: اینکه هرگاه با سخنی موافق یا همدل باشیم از آزادی بیان دفاع کنیم و هرگاه با آن مخالف بودیم...

آزادی بیان در جنگ داخلی

سخن گفتن از آزادی بیان وقتی یک جامعه درگیر «جنگ داخلی» است، معنای چندانی ندارد. منظور جنگ داخلی در معنای متعارف و دم‌دستی آن نیست: یعنی زمانی که دو گروه سیاسی داخلی به مرحله‌ی بالفعل درگیری با سلاح می‌رسند. منظور جنگ داخلی در معنای جان لاکی یا فلسفی آن است: یعنی زمانی که دوگانه‌ی دوست و دشمن با همان شدتی که بر دشمن خارجی به کار بسته می‌شود بر دشمن داخلی نیز به کار بسته شود. زمانی که بخشی از اعضای یک جامعه بخش دیگر را نه به‌عنوان رقیب بلکه به منزله‌ی دشمنانی ببینند که قابلیت نابودی شیوه‌ی زندگی آنها و نهایتاً حذف فیزیکی یا کشتارجسمانی آنان را دارند. زمانی که دشمن داخلی دقیقاً به اندازه‌ی دشمن خارجی خطرناک تلقی می‌گردد. زمانی که اطاعت یا نقض قانون دیگر معیار واقعی و مؤثر تمایز دوست ــ دشمن عمومی نیست و دوست و دشمن عمومی کسی تلقی می‌شود که با عقیده‌ی خصوصی یا شیوه‌ی زندگی من تقابل دارد. در چنین شرایطی، هر سخن عمومی معنایی «سیاسی» می‌یابد:‌ یعنی سخنی که فارغ از معنای تحت‌اللفظی و بی‌واسطه‌اش (مثلاً سخنی در باب یک امر تاریخی) می‌تواند به ابزاری برای تهدید شیوه‌ی زندگی و تقویت دشمن داخلی منجر گردد. در چنین موقعیتی، هر سخنی می‌تواند به مثابه‌ی صورتی از «توطئه»ی دشمن داخلی تفسیر شود. این موقعیت سیاسی ــ‌ اجتماعی برای تبلیغ و موعظه در باب آزادی بیان مستعد و مناسب نیست. مهمتر از این، آزادی بیان در نهایت قانون و رژیم لیبرالی مستقر را پیش‌فرض می‌گیرد (برای تعیین محدوده‌ی مشروع آزادی بیان)؛ بدون این زمینه‌ی واقعی، آزادی بیان یا صرفاً «معنویت» روشنفکر لیبرال در «بیابان» است یا صورت زمختی از ریاکاری سیاسی است که در بلندمدت به ضرر «آرمان» آزادی بیان است: اینکه هرگاه با سخنی موافق یا همدل باشیم از آزادی بیان دفاع کنیم و هرگاه با آن مخالف بودیم…

دقت کنید استدلال من این نیست که «مصلحت» حکم می‌کند آزادی بیان را نقض کنیم یا چون در مقطع حساسی هستیم. این استدلال‌ها تابع مفهوم «حزم سیاسی» هستند و می‌توانند درست باشند یا نباشند. بگذارید آن را به زبان و شیوه‌ای هابزی دوباره بیان کنیم: آزادی بیان «حق قانونی» است و مبنا و تضمین خود را از وجود دولت و قانون می‌گیرد. خصیصه‌ی جامعه‌ای که دچار جنگ داخلی در معنای موسع کلمه است («وضع جنگی» لاک) این است که قانون در آن ساقط شده است: در «وضع استثنا» قرار دارد. ما در اینجا با تقابل عقیده‌ها و شیوه‌های زندگی خصوصی مواجه هستیم که برای تبدیل شدن به قانون یا عقیده‌ی عمومی با هم «می‌جنگند». در این موقعیت، همه‌ی معیارهای آزادی بیان دلخواهانه و تابع عقیده و شیوه‌ی زندگی خصوصی طرفین دعواست. مثلاً در مناقشه‌ی کنونی، باید پرسید اگر فرد مذکور به جای توهین به اسطوره‌های ملی مثلاً به زنان توهین می‌کرد مواضع حامیان آزادی بیان چقدر جا‌به‌جا می‌شد. درنهایت، واضح است که بدون تعیین حدود و معیارهای آزادی بیان این ارزش صوری و بی‌معناست. بنابراین، (در نبود معیار عمومی ناشی از اراده‌ و رضایت عمومی یا همان قانون) همه‌ی طرفین لاجرم در حال نقض آزادی بیان خواهند بود (براساس معیارهای خصوصی طرف دیگر). پس، در این موقعیت توسل به آزادی بیان صرفاً به این معناست که شما موضعی را که مورد تهاجم قرار گرفته از عناصر ذاتی و ضروری شیوه‌ی زندگی خود نمی‌دانید (نه اینکه با آن مخالفید). تردیدی نیست که شما می‌توانید برای آزادی بیان یا «بنیاد» آزادی بیان مؤثر و واقعی بجنگید (یا برای تأسیس نظم سیاسی که دایره‌ی آزادی بیان آن گسترده باشد و رعایت شود) اما در این جنگ «نمی‌توانید» آزادی بیان را رعایت کنید (چون موقعیت به واسطه‌ی تکثر تلقی‌ها از محدوده‌ی آزادی بیان شما را به نقض آن مجبور می‌کند). اگر اصرار کنید در موقعیتی به آزادی بیان متوسل شوید که امکان توسل به آن نیست (در نتیجه تصویری ریاکارانه از آن ساخته می‌شود) همان سرنوشتی را برای آن رقم می‌زنید که بر سر «ارزش‌های دینی» در تئوکراسی‌ها آمد: آن را به امری مبتذل و توخالی بدل می‌کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *