ابرها | پابلو نرودا

شعر جهان ــ ابرها ــ ترجمهٔ فواد نظیری ــ پابلو نرودا: ابرهای صخرهیی، ابرهای تلخ، / بگذار تا رَسَنهای سیاه / آونگان بماند بر فرازِ سازههای زمستان: / بارانِ سنگ، باران. / انبوهیِ مردمانِ شهر نمیداند / که رَسَنهای سنگ، راست فرو ریخته، / به سوی قلبِ سنگی شهر. / ابرها تهی میکنند / سنگهای زمستان را / انبان، انبان، / و زمستانِ سیاه فرو میبارد از بالا، / به روی شهر، شرابههای آبِ سیاه.
ابرها
ابرهای صخرهیی، ابرهای تلخ،
بگذار تا رَسَنهای سیاه
آونگان بماند بر فرازِ سازههای زمستان:
بارانِ سنگ، باران.
انبوهیِ مردمانِ شهر نمیداند
که رَسَنهای سنگ، راست فرو ریخته،
به سوی قلبِ سنگی شهر.
ابرها تهی میکنند
سنگهای زمستان را
انبان، انبان،
و زمستانِ سیاه فرو میبارد از بالا،
به روی شهر، شرابههای آبِ سیاه.
