به اورفه (سرود بیست‌ویکم) | راینر ماریا ریلکه

reference: https://www.pinterest.com/pin/5066618326712288/
شعر جهان: به اورفه (سرود بیست‌و‌یکم) ــ ترجمهٔ محمود حدادی ــ راینر ماریا ریلکه: در مجموعه‌ی سونت‌هایی برای اورفه، این قطعه‌ی بیست‌ویکمین، استثنایی دل‌نشین و شادی‌بخش را تشکیل می‌دهد. زیرا که زبان کلّی این سونت‌ها دشوار، و تشبیه و تمثیل‌هاشان پیچیده، دیریاب و دوپهلو است. حالی‌که چکامه‌ی حاضر روحیهّ‌ی رقص کودکان را، در شادی آن‌ها بر یک روز تعطیل دارد. یا مشخص‌تر بگوییم سبک‌باری آن‌ها را در پیشوازشان از پایان درس‌ها و آغاز تعطیلات بلند بهار. بااین‌همه آن اندیشه‌ی گران‌بار سرود بیست‌وششم از دفتر اوّل، آن دیالکتیک مرگ و زندگی، در این‌جا نیز پژواک برمی‌دارد، منتها بسیار شادمانه‌تر و سرخوشانه‌تر: بااین‌همه باید آن را به زبان آورد، چراکه قانون هستی است، در هوای آفریدن ندای نظم‌آفرین هنر: بی رنج گنج میسّر نمی‌شود.

به اورفه

(سرود بیست‌ویکم از دفتر اوّل)

بهار آمده است و زمین،
بچه‌ای را می‌ماند،‌ شعر ازبرکرده،
شعرهای بسیار!
و اینک به پاداشِ سختیِ ساعاتِ درازِ درس
جایزه می‌گیرد.

معلّمش جدّی بود.
پیرمردی برای ما دلنشین،
خاصّه با آن ریش سفیدش.
پس حال می‌توانیم از پی معنای سبز و آبی بپرسیم!
و زمین جواب را می‌داند، می‌داند!

ای زمین که تعطیلات داری، ای خوش‌بخت!
حال با بچه‌ها بازی کن!
می‌خواهیم ترا که شادمانی، بگیریم.
و شادمان‌ترینِ‌ ما، زودترت می‌گیرد!

در این میان هر آنچه معلّمش آموخت، آن درس‌های دشوار،
و متن پیچیده و بلند ریشه‌ها و تنه‌ها، آن‌همه متن بسیار،
زمین، تمامی را به آواز می‌خواند، می‌خواند.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *