بلور | پابلو نرودا

شعر ترجمه ــ بلور ــ ترجمهٔ فواد نظیری ــ پابلو نرودا: مرتع فراز میآید به بلور و / از تقارنِ خود باژگونه میگردد: / هرکه دربازههای خاک بگشاید، / در ژرفنای ظلمت، زلال و تمام باز مییابد / چراغِ روشنِ سامانهیی درخشان را. / مکعّب نمک / انگشتانِ سهگوشهی دُرِّ کوهی: / آبِ ردیفبندی الماسدانهها: / هزارتوی گوگرد و، گوتیک بشکوهاش: / تکثیرِ راست گوشهها / در اندرونِ هستهی یاقوتِ نیلگون: / این همه را به زیرِ خاک مییابم: / هندسهی مدفون: / مکتبِ نمک: / نظامِ آتش.
بلور
مرتع فراز میآید به بلور و
از تقارنِ خود باژگونه میگردد:
هرکه دربازههای خاک بگشاید،
در ژرفنای ظلمت، زلال و تمام باز مییابد
چراغِ روشنِ سامانهیی درخشان را.
مکعّب نمک
انگشتانِ سهگوشهی دُرِّ کوهی:
آبِ ردیفبندی الماسدانهها:
هزارتوی گوگرد و، گوتیک بشکوهاش:
تکثیرِ راست گوشهها
در اندرونِ هستهی یاقوتِ نیلگون:
این همه را به زیرِ خاک مییابم:
هندسهی مدفون:
مکتبِ نمک:
نظامِ آتش.
