ترانه‌ی یکم | اینگه‌بورگ باخمان

reference: https://www.pinterest.com/pin/396668679702669159/
شعر ترجمه: ترانه‌ی یکم ــ ترجمهٔ محمود حدادی ــ اینگه بورگ باخمان: اینگه‌بورگ باخمان البته وظیفه‌ی آن را بر عهده‌ی شاعر می‌گذارد که زبانش در پرتو شناخت برّندگی، و در پرتو شوق تلخی بیابد، تا به این وسیله خواب جهان را بربیاشوبند. بااین‌حال بسیاری از شعرهای او در بیان دریافت‌های دنیای عینی، آن زبان متعارف، صریح، همه‌فهم و بسیج‌کننده‌ی شاعران اجتماع‌گرایی چون برشت، فرید و کونسه را ندارند، بل تصاویر آن‌ها شخصی‌تر و فردی‌تر، و زبان آن‌ها گاه حتی به‌معنای آزمون‌گرایانه نو است.

ترانه‌ی یکم

در این رگبارِ گلِ سرخ، به هر کجا که روی می‌آوریم،
شب از جهشِ برقِ خارها روشن است.
و رعدِ بس خفه‌ی شاخساران، تا پیش از این در عمق بیشه گم،
اینک سایه به سایه‌ی ما می‌آید.

هر آن‌جا که آتشِ برنهاده‌ی گل سرخ خاموش می‌شود،
باران ما را به رودخانه می‌راند، آه ای شبِ دوردست!
بااین‌همه برگی که به ما رسید،
بر سر چیناب‌ها،
ما را، تا به مصب رود،
هم‌راهی می‌کند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *