در سوگ ناصر تقوایی، قربانی بزرگ سانسور
															در سوگ ناصر تقوایی، قربانی بزرگ سانسور
تا آنجا که حافظهام یاری میکند، طیّ سالهای اخیر بهندرت شاهد بودهام که درگذشت شخصیتی فرهنگی بهاندازۀ فقدان ناصر تقوایی در رسانههای مستقلّ ایرانیان بازتاب داشته و مردم ما را، در سراسر جهان، ﻣﺘﺄثّر و ﻣﺘﺄلّم کرده باشد. سوگواری اینهمه انسان برای تقوایی وقتی عجیب مینماید که درنظر آوریم او طیّ نزدیک به پنجاه سال اخیر فعّالیت هنری گستردهای نداشت؛ فیلمهای زیادی نساخت و آثار چندانی منتشر نکرد. با این حال اندوه ایرانیان ــ و نه تنها اهل هنر و فرهنگ به معنای اخص ــ در مرگ او بیسبب نیست و عللی دارد.
تقوایی به میل خود از فعّالیت هنری کناره نگرفت، بلکه بهموجب شرایط سیاسی حاکم بر کشور و عملکرد «فرهنگی» جمهوری اسلامی از آن بازماند. محدودیتهای قانونی و هم دخالتهای فراقانونی نهادهای حکومتی یکی از خوشذوقترین و کاردانترین سینماگران ایران را واداشتند که عطای فیلم ساختن را به لقایش ببخشد و جز در مواردی اندک دست به کار نبَرَد، تا هم خود از لذّت و سعادت آفرینش هنری دور بماند و هم ملّتی از نعمت آثار او محروم شود. طبیعی است که این واقعیت دردناک همدلی مردم را با او برانگیزد.
تقوایی، هرچند بهسبب گرفتوگیرهای حکومتی خانهنشین شد، برخلاف شماری دیگر از هنرمندانِ زخمخورده از سیاست «فرهنگی» جمهوری اسلامی، رسماً «ممنوع الفعّالیت» نبود. او فعّالیت نکرد، زیرا نمیتوانست سانسور را بپذیرد، نمیخواست به امر و نهی گزمگان گردن نهد، هنر و خلّاقیت را با ممیّزی و «دستور تهیه» سازگار نمیدید، حاضر نبود آثار خود را به خواست و دستور سانسورچیان، حتّی درحدّ یک کلمه یا تصویر، جرحوتعدیل کند و مجوّز گرفتن برای فیلم ساختن را دون ﺷﺄن خود و هتک حرمت هنر میدانست. آزادگی تقوایی، تعهّد بهغایت روشنفکرانۀ وی به هنر مستقل و ایستادگیاش درمقابل متعرّضان به حریم هنرمند او را در چشم مخاطبانش بیشازپیش محترم کرد.
تقوایی نه تنها از فیلمسازی تحت شرایط و ضوابط دستگاه ممیّزی سر باززد، بلکه از هر فرصتی نیز برای اعتراض به سانسور و سانسورچیان استفاده کرد. به صراحت اعلام کرد تا زمانی که بنا باشد برای فیلم ساختن از کسی اجازه بگیرد، فیلم نخواهد ساخت، از زیانهای غیرقابل جبرانی سخن گفت که سانسور برای فرهنگ بهبار میآوَرَد، نیز از پذیرفتن جایزۀ حکومتی «فجر» امتناع نمود و در یادداشتی که خطاب به جایزهدهندگان نوشت متولّیان ریاکار سانسور را ریشخند کرد. او صدای قربانیان بیشمار دستگاه سانسور و فریاد اعتراض به نقض آزادی بیان و اندیشه بود و این نیز بر اعتبار او نزد ایرانیان آزادیخواه افزود.
به اینها که گفتیم باید خصلتهای اخلاقی ستودۀ تقوایی را نیز اضافه کرد. او بهرغم جایگاه رفیعش در تاریخ سینمای ایران و با همۀ استعدادهای شگرفش، که خود نیک از آنها خبر داشت، تا پایان عمر فروتن ماند. از ادا و اطوار بهدور بود. خودش بود و دوستداشتنی بود. گویی بخل و حسد را نیز ابداً نمیشناخت. بدیهی است که مخاطبان این جمله را میدیدند؛ میفهمیدند تفاوت او را با برخی نوخاستگان که نه جای خود را میشناسند نه مرتبۀ دیگران را و نه تعهّدی نسبت به مردم خود احساس میکنند.
با اینهمه اینجا مطلب دیگری هم هست که شاید راز محبوبیت تقوایی و سوگواری گستردۀ ایرانیان در فقدان او بیش از هرچیز در آن نهفته باشد. تقوایی «خالق دایی جان» ناپلئون بود، اثری که از اهمیت آن هرچه بگوییم، کم گفتهایم. همۀ آثار تقوایی مهمّند و هریک از آنها جایگاهی در تاریخ فرهنگ معاصر ایران دارد، لیکن جایگاه این سریال تلویزیونی یگانه است. «دایی جان ناپلئون» اثری است که اگر نبود، ایران و ایرانی چیزی کم داشتند. پنجاه سال است که خوب و بد خود، زشت و زیبای خود، داشتهها و نداشتههای خود، مهر و کین خود و البتّه خِرَد و جنون خود را در آینۀ این شاهکار بیبدیل تقوایی میبینیم. آری، «دایی جان ناپلئون» بخشی از تاریخ خودشناسی ماست. با دیدن این مجموعه به خود خندیدهایم و بر خود گریستهایم، و به راستی «دایی جان ناپلئون» چه خندهها که بر لبهایمان ننشانده و چه اشکها که از چشمانمان جاری نکرده! البتّه که تقوایی خالق اصلی «داییجان ناپلئون» نبود. بنا نیست نقش ایرج پزشکزاد بزرگ را فراموش کنیم ــ نویسندهای که آن را اوّل بار در قالب رمانی درخشان آفرید. لیکن تقوایی اثر پزشکزاد را کسوتی دیگر پوشاند، آن را از عالم ادبیات به جهان تصویر آورد و با این تبدیل گوهر تابناکی را که در گنجینۀ دوستداران ادبیات پنهان بود به عموم مردم هدیه کرد. «دایی جان ناپلئونِ» تقوایی، اگرچه مبتنی بر اثر پزشکزاد است، از تقوایی بهرهها دارد. تقوایی برداشت خود را از دایی جان ناپلئونِ پزشکزاد عرضه کرده است، و چه برداشتی! نمونهای ارجمند و بینظیر از ذوق و ذَکا. خیل عظیم غمگنان در مرگ تقوایی، ولو ناخودآگاه، میدانند او چه هدیۀ گرانسنگی به ما عطا کرده است و سوگواری آنان شاید بیش از هرچیز قدردانی ازبابت همین هدیه باشد. بزرگان تاریخ بشر همگی، بدون حتّی یک استثنا، خادمان بزرگند. ناصر تقوایی هم از خادمان بزرگ فرهنگ ایران بود و عجب نیست که ملّت ما قدردان خدمت او باشد.
	
	
							
					




