فرشته مولوی
فرشته مولوی پس از سالها کار پژوهشی و قلمی در تهران در ۱۳۷۷ به تورنتو کوچید. در دانشگاههای ییل و تورنتو و یورک و کالج سنکا کار کرده و درس داده. با انجمن قلم کانادا همکاری داشته و نویسندهی مهمان در کالج مسی و کالج براون در تورنتو بوده. تاکنون به فارسی بیش از ده رمان و مجموعهداستان و چندتایی مجموعهجستار، یک کتابشناسی داستان کوتاه و چند ترجمهی ادبی درآورده. نخستین رمان و دومین کتاب داستانش به انگلیسی، Thirty Shadow Birds، را نشر اینانا در ۲۰۱۹ در کانادا درآورده. برگزاری برنامههای نقد و بررسی کتاب ماه تهرانتو از زمرهی کارهای فرهنگی اوست.
مهوش و تختی و طالقانی
چه بسا برخی مردمی را که دردههٔ سی ستایشگر مهوش بودند متفاوت از مردمی بدانند که در دههٔ چهل پهلوانشان را ارج مینهادند و یا در دههٔ پنجاه در سوگ طالقانی میگریستند. یا شاید برخی بر این باور باشند که مردم در گذر این سه دهه یکسره تغییر کردند. من اما بی آن که منکر دگرگونیهای این دوره باشم، بر...
از دیگرها
در جایی که زبان فارسی از بخت یا امکان برنامهریزی درست و کارآمد در سطح ملی برخوردار نیست، ناگزیر میبایستی امید به اراده و کوشش ناخدای سوم بست. بسیاری از فرهیختگان تاریخ پسامشروطهی ایران، با یا بدون پول و پشتوانهی دولتی، در کار برساختن و برگزیدن واژههایی نو که هم پاسخگوی نیازهای امروزی کاربران زبان فارسی باشند و هم با...
درخت بخشنده
دفتر دوازدهم بارو ــ به گمانم سال ۵۵ بود که برای نخستین بار خانم پوری سلطانی را دیدم. تازه از درس و دانشگاهی که جز دلزدگی چیزی برایم نداشت، رها شده بودم. پس از پنج سال کار در اینجا و آنجا که آخرین و بهترینش گروه پژوهشهای شهری سازمان برنامه بود، به این یقین رسیده بودم که هم از کارمند...
بزرگترین گزند: آموزش
بزرگترین گزند: آموزش فرشته مولوی بودن یا نبودن یک زبان و نیز توانمندی یا کمتوانی آن بستگی به نیازها،
نامی و یادی: رستاخیز
دفتر یازدهم بارو ــ جان شما از جنس دیگری بود، دکتر جاویدفر. فرق شما با دیگران در خط یا نشان سیاسی شما نبود، در آن جان آزادهای بود که نه دروغ و دورویی رستاخیز شاهانه و نظام مقدس شیخانه را برمیتابید و نه به «هدف وسیله را توجیه میکند» رفقا اعتنایی داشت. ۴۰ سال پیش شما را به پای دار...
نویسنده و اهلیهایش
دفتر دهم بارو ــ در این نوبت از روزگار که به داستاننویس امروز رسیده، دور دست رسانهها و شبکههای اجتماعی و دوره دورهی «من را ببینید» است. صنعت نشر و بازار کتاب هم، چرخان بر مدار سود و سرمایه و کماعتنا به شعر و داستان کوتاه، خواهان رمان و روایتهای داستانگونهاند. چون رمانهای بازاری یا سرگرمیمحور یا همهپسند بیشترین خریدار...
کمین بود
کمین بود روزگار درازی رفته و امروزوفرداست که نوبت بیرونپریدنم از حلقهی دام بلای زندگی بشود. با اینهمه هنوز نمیدانم
تاریکخانهی آدم
تاریکخانهی آدم روزگاری بود که نمیشد مام میهن را به جانودل دوست نداشت. همه اگر «وطنم وطنم» میخواندند یا
نُتِ خارج ساز ناکوک
نُتِ خارج ساز ناکوک مُد شاید به تب میماند. میآید، میرود، گاهی ردی از آن میماند. مُد در زبان
بهترین سرآغاز
بهترین سرآغاز فرهنگ معاصر پویا (مشهور به فرهنگ باطنی) سرآغازی خوش و شایسته برای کتاب ماه تهرانتو بود که
از کتابها و ترانهها
از کتابها و ترانهها درآمد «همهٔ خانوادههای خوشبخت مثل هم میمانند، اما خانوادههای بدبخت هر کدام یک جور بدبختی
نادیده نمیگیریم
نادیده نمیگیریم درآمد سه ماه پیش، در آستانهی سال نوی میلادی، بر آن شدم تا حرف فروخوردهی سالیان دراز
شش روز، شش یاد
شش روز، شش یاد پیشدرآمد در پنجشنبهی برفی ۱۷ اسفند ۱۳۵۷ و چندروز پس از آن با به خیابان آمدن
تاریخِ تونلوحشتی و تکلیف امید
تاریخِ تونلوحشتی و تکلیف امید کمی بیش از یک سال پیش، در ۲۰ دسامبر ۲۰۱۹ و پس از
گسسته یا پیوسته؟
گسسته یا پیوسته؟ تاریخ پساپنجاهوهفتیِ ما از میل به گسستن و اراده به بریدن سر برمیآورد. ما گذشتهمان را
وقتی که ادبیات کسبوکار میشود
بی ستون بارو ــ ادبیات دیگر تنها کسبوکار ناشران و کارگزاران و فروشندگان و کسبوکار ادبیاتشناسان و استادان و نسخهشناسان و بررسینگارانِ روزنامهای هم نیست. در کنار همهی این گروهها و نیز گروه بزرگ و روزافزون نویسندههایی که با نوشتن دربارهی ریزودرشت و بالاوپایین زندگی نویسندگان ادبی هم کتابنویس میشوند و هم نان میخورند، گروه دیگری هم هست که کمتر...
قلم | فریزر سادرلند
شعر ترجمه ــ جورج ساترلند فریزر، شاعر اسکاتلندی (زادهٔ ۱۹۱۵ و درگذشتهٔ ۱۹۸۰)، به سرودن شعرهای غنایی و رویکرد دلسوزانه به نقد، مشهور بود. مجموعهشعرهای معروف او عبارتند از: مجموعه اشعار پس از مرگ جی اس فریزر (۱۹۸۲، ویراستهٔ ایان فلچر و جان لوکاس)، شرایط: برگزیدهٔ شعرهای اخیر (۱۹۶۹)، مسافر پشیمان است و شعرهای دیگر (۱۹۴۸) و مرثیهٔ زادگاه (۱۹۴۴)....
همه یک زنیم | سرود جهانی
شعر جهان ــ ما همه یک زنایم / دلیری تو مرا توانمند میکند. / ما همه یک زنایم / تو آواز میخوانی و من هم با تو میخوانم. / ما همه یک زنایم / رویاهای تو رویاهای من. / و ما با هم خواهیم درخشید. / با هم خواهیم درخشید. / و یک مرد صدای زن را میشنود. / و...
ترانهی ذرت | گابریلا میسترال
شعر ترجمه ــ گابرییلا میسترال (۱۸۸۹-۱۹۵۷)، شاعر، نویسنده، آموزگار و سیاستمدار شیلیایی، در یکی از شهرهای کوچک شمال شیلی در خانوادهای فرهنگی به دنیا آمد. نام واقعیاش لوسیلا گودوی آلکایاگا بود. سه ساله بود که پدرش خانواده را ترک گفت و کار پرورش و تربیت او یکسره بر عهدهی مادرِ آموزگارش افتاد. در سال ۱۹۰۴ آغاز به تدریس کرد و...
شهرزاد | فریزر سادرلند
شعر ترجمه ــ در سایه و در روشن و در راهروی خورشیدتاب / راه میروند و حرف میزنند، هنر فوتِ وقت را مشق میکنند. / اعدام شهرزاد به تعویق خواهد افتاد / چراکه برای شهریار قصهای میگوید که میخواهدش. / خورشید به شفق و به شب میگراید. / چنانکه آنان میگذرند، هر برگی، گوشسپار، میخمد. / هیچیک از آن دو...
درخت
خوبی درخت این است که میتواند به دیگرانی که غریبهاند و از کنارش میگذرند، نشانش بدهد و بپرسد آیا نامش را میدانند یا نه. همین کار را هم کرده است؛ گیرم که تا به حال جوابی نگرفته است. نه این که همه بگویند که نمیدانند. گاهی یکی سکوت میکند، که میشود معنایش این باشد که میداند اما نمیخواهد بگوید. این...