ناصر زراعتی

ناصر زراعتی (زاده ۱۳۳۰) نویسنده ایرانی فارغ‌التحصیل دانشکده هنرهای دراماتیک است. از وی داستانهای کوتاه بسیاری منتشر شده ‌است. وی مقیم شهر گوتنبرگ سوئد است. او سال‌هاست که در کشور سوئد اقامت گزیده و در آن‌جا نیز به فعالیت فرهنگی مشغول است. ناصر زراعتی با همکاری خانه هنر و ادبیات گوتنبرگ و رادیو سپهر و پیام سوئد اقدام به خوانش بسیاری از کتاب‌ها و مقالات مطرح کرده‌ است. مجموعه‌ای شامل ۱۴ داستان کوتاه با عناوین: یک ماجرای ساده، هرپیس، برادر، نهمین نفر، فرشته‌ها روی زمین ، انتظار، یاد، خودکشی، دو زن، مادر، رنگین کمان، نوار گمشده، بیرون، پشت در و نروژی‌ها است. آثار زراعتی طیف‌های مختلف و وسیعی را در بر می‌گیرد: نقد فیلم، نقد شعر و داستان و نقد نقاشی، ترجمه، داستان کوتاه، فیلم نامه. از وی مجموعه‌ایی همچون سبز، شرح پریشانی زین‌العبادین حسینی، دکتر موش و نیز مجموعه داستان «بیرون پشت در» منتشر شده‌است. او یکی از نخستین اعضای جلسات پنج‌شنبه‌ها بود که با گلشیری مراودهٔ مدید و عمیقی داشت. ناصر زراعتی از دوستان نزدیک عباس کیارستمی بود و به‌عنوان دستیار در چند فیلم همراه کیارستمی بود و در فیلم «گزارش»، جلوی دوربین او هم ظاهر شد. وی در کنار کار تألیف به ساخت فیلم‌های مستند و آموزشی و دکلمهٔ کتاب‌های صوتی نیز مشغول است.

reference: pinterest.com

من و هم‌وطن جوان منتقد

دفتر یازدهم بارو ــ ده دوازده روز بعد، پستچی کاغذی می‌آوَرَد که باید بروم بسته‌ای سفارشی را تحویل بگیرم. حدس می‌زنم از جایی، بستهٔ کتاب رسیده است، ولی وقتی می‌روم و آن کاغذ و کارتِ شناسایی‌ام را نشان می‌دهم، پاکتی کم‌وزن تحویلم می‌دهند که چون باز می‌کنم، می‌بینم دو جلد کتابِ جُزوه‌مانند تویِ آن است از همان آقایِ «منتقدِ شعر»....

ستار قایق تفریحی خریده بود

بارِ اول که رفتم بسته‌ای تحویل بگیرم، ستّار را دیدم ایستاده بود آن طرفِ ویترینِ بزرگ، پشتِ میزی که کامپیوتری رویِ آن بود. سلام که کردم، با همان ابروهایِ درهم‌کشیده، سری تکان داد و چون تبریک گفتم گشایشِ مغازۀ جدید را، بی آن‌که نگاهم کند، تشکری کرد خشک و خالی و تا آمدم بگویم که برایم بسته‌ای کتاب آمده، اشاره...

reference: https://www.domino.com/content/ochre-color-trend/?utm_campaign=dom-pin-pm-81-83515

راه دادن

دفتر دوازدهم بارو ــ در سوئد، بيشترِ درها خودبه‌خود بسته می‌شوند. به همين دليل، اگر كسی برايِ ورود و خروج به مكانی، دری را بگشايد و ببيند كه كسی ديگر (زن يا مرد تفاوت نمی‌كند) پشتِ سرِ اوست، از رویِ ادب و ياری، در را برایِ او باز نگه ‌می‌دارد. آن شخص هم طبيعتاً تشكر می‌كند و اگر لازم باشد،...

چاقوی خونالود

چاقوی خونالود   نشسته‌ام که این کار را دیگر امروز تمام کنم. فنجانی قهوه نوشیده‌ام و یکی از سمفونی‌هایِ سیبلیوس

یادداشت‌های یک کتابفروش ۳

یادداشت‌های یک کتابفروش ۳ هجومِ همزمان یک قضیۀ غریب را بنویسم که نه یک بار، نه دو بار، نه چندین

یادداشت‌های یک کتابفروش ۲

یادداشت‌های یک کتابفروش ۲ همان اوایل بود که کتابفروشی را باز کرده بودم. مراسمِ گُشایش با مِهرِ دوستان بود و

یادداشت‌های یک کتابفروش ۱

یادداشت‌های یک کتابفروش ۱ اشاره: «خط و ربط» نامِ گاهنامه‌ای بود از انتشاراتِ «کانونِ پرورشِ فکریِ کودکان و نوجوانان»، با

من و هموطن جوان منتقد

ناصر زراعتی دربارهٔ ستون خود در بارو نوشته است: «خط و ربط» نامِ گاهنامه‌ای بود از انتشاراتِ «کانونِ پرورشِ فکریِ کودکان و نوجوانان»، با عنوانِ فرعیِ «ضمیمۀ پویه». «پویه» نشریۀ آموزشیِ «کانون….» بود به صاحب‌امتیازیِ لیلی امیرارجمند (مدیرعاملِ «کانون…»)، که زیرِ نظرِ عبدالرسول نفیسی (مدیرِ بخشِ پژوهشِ «کانون…») منتشر می‌شد. صاحب‌امتیازِ «خط و ربط» هم طبیعتاً خانمِ امیرارجمند بود. مدیرِ...

قایق تفریحی ستار

ستار قایق تفریحی خریده بود داستان ناصر زراعتی است که در دفتر سیزدهم مجله بارو منتشر شده. ناصر زراعتی در مجله بارو ستون ثابت «یادداشت‌های یک کتابفروش» را می‌نویسد و در رادیو بارو مطالبی با صدای او منتشر می‌شود.

کلمات را شما جستجو کنید، متن ها را ما پیدا میکنیم.