نسیم خاکسار
نسیم خاکسار (۱۳۲۲ آبادان) از نویسندگان و نمایشنامهنویسان ایرانی است. از او ۲۶ جلد کتاب تاکنون چاپ شده است. چندین اثر از خاکسار به زبان هلندی نیز ترجمه شدهاست: بقال خرزویل، سفر تاجیکستان، بادنماها و شلاقها و نمایشنامهٔ زیر سقف. او اکنون مقیم هلند است. از دهها کتاب به زبان فارسی منتشر شده است، از کتاب کودک گرفته تا شعر و رمان و داستان کوتاه.
همسایهٔ چینی من
همسایهٔ چینی من امروز صبح زنگ در خانهام را زد. وقتی در را برایش باز کردم از من خواست به
بازخوانی داستانِ زنی که مردش را گم کرد، از صادق هدایت
دفتر دوازدهم بارو ــ زنی که مردش را گم کرد یکی از داستانهای واقعگرایانهٔ صادق هدایت است. داستانی که در ساخت و پرداخت، به دیگر داستانهای کوتاه و واقعگرایانهٔ او نظیر داش آکل و طلب آمرزش و محلل شباهت دارد....
با بزرگ علوی در اوترخت
دفتر یازدهم بارو ــ بزرگ علوی را که در اوترخت دیدم، دیگر پنجاهویکساله بودم. با تورج اتابکی، مسئول بخش ایرانشناسی دانشکدهی اوترخت، رفته بودیم به ایستگاه قطار در شهر آمرسفورت که او را بیاوریم. در تعیین وقت اشتباه کرده بودیم...
جسد نایب بزرگ
دفتر دهم بارو ــ مادر میگفت مبارزه نایب بزرگ در قدیم علیه خارجیها هم دروغ بود. میگفت کلیدساز کاغذهایی دارد که نشان میدهد نایب بزرگ در دورههای مختلف زندگیش با اینکه میتوانست به گروههایی که هوادار استقلال وطن بودند کمک...
سرچشمهها: بازخوانی عینالقضات
سرچشمهها بازخوانی تمهیدات عینالقضات همدانی مقدمه عینالقضات همدانی از اندیشهورزان ایرانی آغاز قرن ششم قمری/ دوازدهم میلادی است. او
سگ کور
سگ کور در محوطهی جلو مرکز خرید محلهمان، چند زن و بچه دورهم حلقه زده بودند. هرکس دیگری
نجواهای راویانی که فاجعه را زیستهاند
نجواهای راویانی که فاجعه را زیستهاند نقد و نگاهی بر نمایشنامۀ «بهار هر سال…» اثر محسن یلفانی، نشر ناکجا، پاریس،
قصر کافکا
قصر کافکا رمانی برای خندیدن به مضحکهٔ واقعیت کوشش برای فراهم کردن خلاصهای از رمان قصر کافکا در همان
دور از مادر، یله بر یالهای پریشان اندوه
دور از مادر، یله بر یالهای پریشان اندوه تحشیهای بر «بهیاد انگشتهای نسخه نویسم»، تازهترین مجموعه داستان اکبر سردوزامی؛
رحله
رحله شبی دیرند و ظلمانی بود. جز آوای عجیبی که به سختی از لایههای ضخیم تاریکی میگذشت و بریده
خانهٔ گوشت
خانهی گوشت ترجمهی داستانی از «یوسف ادریس» انگشتری پای چراغ است. سکوت مستولی و گوشها بسته. انگشتی پیش رونده و
سگی زیر باران
قدم زدن زیر باران همیشه حس تنهائی را در من شدیدتر میکرد. اما انگار چارهای نداشتم. هرگاه که بیقراری تو شروع شد، حالتی که از پیش هم خبر نمیکند، دیگر نمیتوانی در یکجا بمانی. البته این حالتها دیگر بعد از...
وقتی لیز غرق شد
واژهٔ بالغ درست واژهای بود که مارتین بکار برده بود. اریک تردید نداشت که مارگیریت دختر خوبی بود. و این را خوب میدانست که اهل مطالعه است. شیفته امیلی برونته و ویرجینیا وولف. اما نفهمید چرا تعریف مارتین با این...