همسایهٔ چینی من امروز صبح زنگ در خانه‌ام را زد. وقتی در را برایش باز کردم از من خواست به

  بازخوانی داستانِ زنی که مردش را گم کرد، از صادق هدایت   زنی که مردش را گم کرد یکی

دیداری کوتاه با بزرگ علوی در اوترخت   آقا بزرگ را بار اول در یکی از آن روزهای بعد از

جسد نایب بزرگ   همهٔ قوم و خویش‌های دور و نزدیک، دوستان و آشنایانی که سال به سال همدیگر را

سرچشمه‌ها بازخوانی تمهیدات عین‌القضات همدانی   مقدمه عین‌القضات همدانی از اندیشه‌ورزان ایرانی آغاز قرن ششم قمری/ دوازدهم میلادی است. او

سگ کور     در محوطه‌ی جلو مرکز خرید محله‌مان، چند زن و بچه دورهم حلقه زده بودند. هرکس دیگری

نجواهای راویانی که فاجعه را زیسته‌اند نقد و نگاهی بر نمایشنامۀ «بهار هر سال…» اثر محسن یلفانی، نشر ناکجا، پاریس،

قصر کافکا   رمانی برای خندیدن به مضحکهٔ واقعیت کوشش برای فراهم کردن خلاصه‌ای از رمان قصر کافکا در همان

دور از مادر، یله بر یال‌های پریشان اندوه   تحشیه‌ای بر «به‌یاد انگشت‌های نسخه نویسم»، تازه‌ترین مجموعه داستان اکبر سردوزامی؛

رحله   شبی دیرند و ظلمانی بود. جز آوای عجیبی که به سختی از لایه‌های ضخیم تاریکی می‌گذشت و بریده

خانه‌ی گوشت ترجمه‌ی داستانی از «یوسف ادریس» انگشتری پای چراغ است. سکوت مستولی و گوشها بسته. انگشتی پیش رونده و

قدم زدن زیر باران همیشه حس تنهائی را در من شدیدتر می‌کرد. اما انگار چاره‌ای نداشتم. هرگاه که بی‌قراری تو شروع شد، حالتی که از پیش هم خبر نمی‌کند، دیگر نمی‌توانی در یک‌جا بمانی. البته این حالت‌ها دیگر ...

واژهٔ بالغ درست واژه‌ای بود که مارتین بکار برده بود. اریک تردید نداشت که مارگیریت دختر خوبی بود. و این را خوب می‌دانست که اهل مطالعه است. شیفته امیلی برونته و ویرجینیا وولف. اما نفهمید چرا تعریف مارتی...