آزادی مفهومی کلیدی در اندیشهی سیاسی مدرن است، بنابراین جای تعجب نیست که یکی از قهرمانان اندیشهی سیاسی لیبرالِ مدرن، از این مفهوم در تارک عنوان معروفترین اثر خود استفاده کند. خوانندهی کتاب «دربارهی آزادی» بهدرستی میپرسد که این اثر در باب کدام قسم آزادیست؟ آیا این آزادی فردی است یا مدنی یا شاید هم هر دو نوعِ آن؟ یک پرسش معنادار دیگر این است که آیا این نوع آزادیها صرفاً ابزارهاییاند در دست سیاستمداران، یا اهدافی فینفسه که ذاتیِ امر سیاسیاند؟ آیا هدف سیاست، ارتقاء و بسط این آزادیها همچون غایات و ملزوماتِ ناگزیرِ برپایی یک حکومت پایدار است یا صرفاً ترویج آنها بهعنوان مؤثرترین وسیله برای رسیدن به اساسیترین اهداف سیاست، نظیر خیر عمومی، یا چنانکه میل در یکی دیگر از آثار خود اشاره میکند، عدالت اجتماعی و توزیعی؟ آزادی از چه نقطهای آغاز میشود و کجا پایان مییابد؟ مردم چه محدودیتهایی را باید بر آزادی خود در جامعه بپذیرند و چرا؟ چه نسبتی میان حدود آزادی فرد و نهاد خانواده وجود دارد؟ نسبت آزادی و قدرت حاکمه چیست؟ آیا آزادی حقی طبیعیست یا ماحاصل قراردادی مابین شهروندان و حاکم که هر آن امکان الغای آن وجود دارد؟ چه کسی یا چه نهادی حدود آزادی را ترسیم میکند؟ جان استوارت میل، با طرح ایدههایی جذاب در باب این امور، پارادایم غالب روزگار خود، که متکی بر اصالت جامعه در برابر فرد و دخالت بیحدوحصر دولت در زندگی روزمرهی افراد بود، را به چالش میکشد. او با تأکید بر مفهوم شهروند و انجام امور در مقام شهروند، اثر خود را به مانیفستی برای یک جامعهی مدنی لیبرال بدل میسازد. «دربارهی آزادی» خود یک نمونهی تمامعیار از یک عملکرد شهروندگونهی مدنی است. اجرای یک فیلسوف با نقاب شهروند بر اساس نمایشنامهای نوشتهی خودِ او؛ مونولوگی سیاسی با یک بازیگر بر روی صحنه. پیشکشی از فیلسوفی سیاستمدار به ساحت شهروندیِ مدنی.