دریای «تیرۀ شرابی» هومر یا «سبز مفی» جویس؟
«گاهی خانم بیوه مرا میکشید کنار و طوری از مشیت الهی حرف میزد که دهن آدم آب میافتاد، ولی ممکن بود روز بعد دوشیزه واتسن گیر بدهد و باز همه چیز را خراب بکند. به نظرم دو تا مشیت وجود داشت. میشد آدم با مشیت خانم بیوه حسابی کنار بیاید ولی اگر مشیت دوشیزه واتسن نصیب آدم میشد دیگر هیچ امیدی باقی نمیماند.»
این گفتگوی خودمانی از زبان هاکلبری فین، اسکاز نوجوان است.
اسکاز چیست؟
لغتی روسی که بیانگر شکلی از روایت اول شخص است که بیشتر به گفتار نزدیک است تا نوشتار.
دانستن این موضوع برایتان جذاب بود؟
شاید شما هم جزء کسانی باشید که بعد از خواندن داستانی یا بعد از دیدن فیلمی، از این که با کسی دربارۀ آن صحبت کنید، لذت میبرید. و اگر آن کس نسبت به شما دانش بیشتری در این زمینه داشته باشد و بتواند آن را برایتان از جنبههایی تحلیل کند و مفهوم آن را برایتان بشکافد، این لذت چند برابر خواهد شد. اما شاید برخی از مخاطبان رمان، همانها که از شنیدن تفسیرهای منتقد ادبی لذت میبرند در مواجهه با کتابهای نقد ادبی، آنها را سختخوان بیابند و به سراغشان نروند. اما این کتابها همیشه هم اینطور نیستند. بعضی از آنها در عین سادگی نوشته شدهاند و شما چه نویسنده باشید و چه مخاطب، از این نوع کتابها بهره خواهید برد. یکی از این کتابها، «هنر داستاننویسی» اثر دیوید لاج است. این کتاب با فصل «آغاز» آغاز میشود و شما را آهسته به دنیای داستانها میبرد. در پنجاه فصلِ چند صفحهای از چگونگی نوشتن تا چگونگی خواندن، از تکرار تا ایده، از اسم تا نماد و… میگوید. او معلم است و خوب میداند چطور همه چیز را در عین اختصار شفاف بیان کند و هر فصل را به کلاس درسی کوتاه تبدیل کند؛ کلاسی جذاب که ما را در انتهای راه به اتاق بکت میرساند:
«سایههایی دور و برش پرسه میزنند که بعضی از آنها ظاهراً کاراکترهای رمانهای قبلی سمیوئل بکت هستند – یا نکند او دارد دور و بر آنها میچرخد؟ میداند که چشمهایش باز هستند «به علت اشکهایی که یکریز از آنها سرازیر میشوند» او کجاست؟»
و از آنجا ما را به فصل «پایان» میبرد و در برابر «خشونت بدوی پسرهای در جزیره مانده» با سه نقطه، پایانی باز میسازد و از ما خداحافظی میکند.