روح دنیای مدرن

 

عنوان کتاب بارون دو منتسکیو ما را به ژرفنای سطور جمهوریِ افلاطون پرتاب می‌کند. جایی که سقراط، با تمهیدِ توازی نفس و شهر، روح یک رژیم سیاسی را قانون و نیز عرف جاری در میان شهروندان تعریف می‌کند. مونتسکیو این استعاره‌ی سیاسی مشهور را با تعریفِ طبیعت انسان و سپس ضرورت وضع قوانین بر اساس این طبیعت، دوباره صورت‌بندی می‌کند. در بازتعریف مونتسکیو، همانند سایر فیلسوفان سیاسی مدرن، گسست از الاهیات مسیحی، طنینی کفرآمیز دارد. این گسست، که ازقضا در آغاز کتاب رخ می‌دهد، قسمی دهن‌کجی به سرآغاز کتاب مقدس است. در آغازِ جهان به روایت مونتسکیو، نه کلمه، بلکه شبکه‌ا‌ی علّی از قوانین وجود دارند که بر هستی حکمرانی می‌کنند. این قوانین نیز نه نزدِ خدای کتاب مقدس، بلکه به میانجی علم در دسترس انسان‌ها قرار دارند. مونتسکیو در ادامه‌ی کتاب، با بررسی قوانین و رسوم رژیم‌های مختلف سیاسیِ غرب و شرق و ابداع مفاهیمِ جدید سیاسی، روح‌القوانین را به یکی از مهم‌ترین ستون‌های سنت جمهوری‌خواهی مدرن در فلسفه‌ی سیاسی بدل می‌سازد. اما چرا و چگونه؟ به سیاهه‌‌‌ی مفاهیم و ایده‌هایی که برمی‌شمارم دقت کنید: ایده‌ی دموکراسی مشارکتی که بیش از همه بر روسو اثر گذاشت، طرح نظریه‌ی دولت استبدادی، ابداع نظریه‌ای در باب تأثیر عوامل اقلیمی و جغرافیایی بر رژیم‌ سیاسی و قوانین یک سرزمین که می‌توان آن را نیایِ دانش ژئوپولیتیک به‌شمار آورد؛ و در صدر همه‌ی این‌ها، نظریه‌ی معروفِ تفکیک قوا که امروزه کمتر رژیم دموکراتیکی را می‌توان یافت که در نصِّ قانون اساسی آن اشاره‌ای صریح به این اصل بنیادین نشده ‌باشد. واکاویِ مونتسکیو به چنان عمقی دست یافت که طرح نظریات رفرمیستی او در باب قوانین جزایی و مدنی، که به ایجاد امنیت بیشتر برای متهمان و بهبود شیوه‌های دادرسی انجامید، به مرجع پدرانِ بنیان‌گذارِ ایالات متحده‌ی آمریکا برای طرح‌ریزی قوانین حقوقی در قانون اساسی این کشور بدل شد. می‌توان دست به خیال‌پردازی زد و دشمنی بی‌وقفه‌ی او با استبداد را به همزمانی تولدش با پایانِ انقلاب شکوهمند انگلستان، تنها کشوری که مونتسکیو هدفِ قوانین آن را آزادی سیاسی می‌دانست و شورمندانه می‌ستود، مرتبط ساخت. عمق نفرت او از استبداد به‌خوبی در این عبارت از کتاب نمایان است: « هنگامی که وحشی‌های لوئیزیانا هوس میوه می‌کنند، درخت‌ها را از ریشه درآورده و میوه‌ها را می‌چینند؛ این تمثیلی‌ست از حکومت استبدادی‌.» جمله‌ی بهتری برای پایانِ معرفی شاهکار یکی از بزرگ‌ترین فلاسفه‌ی عصر روشنگری سراغ دارید؟


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلمات را شما جستجو کنید، متن ها را ما پیدا میکنیم.