طبیب دموکراسی
در عصری که ما در آن زندگی میکنیم، لااقل در سطح رتوریک، مردم جایگاه والایی دارند و بههمین سبب، دموکراسی اسمرمز ورود به پانتئون سیاست در دنیای مدرن محسوب میشود. اما آیا این بدین معناست که در هر تصمیمی باید به آراء عمومی مراجعه کرد و رأی اکثریت را ملاکِ عمل قرار داد؟ بزرگترین خطر برای دموکراسی از خودِ دموکراسی نشأت میگیرد. چرا؟ بگذارید منظورم را با یک مثال روشنتر کنم. فرض کنید با تعدادی از دوستانتان به پیکنیک رفتهاید و قرار است در خصوص تقسیم وظایف رأیگیری کنید و هر کس قسمتی از کار را عهدهدار شود. تا اینجای کار شما بهنسبت دموکراتیک عمل کردهاید. اما اگر هنگام صرف ناهارعدهای حقِ غذاخوردنِ یکی از اعضا را به رأی بگذارند چه؟ باید به رأی اکثریت تن داد؟ لابد پاسخ به این پرسش برای شما آنقدر بدیهیست که حتی ممکن است لزوم طرح آن از جانب من را زیر سؤال ببرید. حق دارید؛ فکر میکنم ما بداهتِ پاسخ به این پرسش و فهمِ امروزین خود از دموکراسی را مدیون ژرفاندیشی و نکتهبینیِ الکسی دوتوکویل، اشرافزادهی فرانسوی، هستیم که ماحصل تجربیات خود از سفری نهماهه به ایالات متحدهی قرن نوزدهم را به یکی از درخشانترین آثار هم در نقد و هم در تثبیت مفهومِ دموکراسی بدل ساخت. توکویل در «دموکراسی در آمریکا» با مشاهدهی دقیق روندها و نهادهای دموکراتیکِ ایالات متحده و با برشمردن مزایا و معایب این رژیم که بهزعم او نمونهی اعلای دموکراسی بود، مدعی شد که برای تبیین این شرایط جدید به «علم جدید سیاست» نیازمندیم. او شورمندانه در برابر این یقین جزمی و خوشبینی افراطیِ جبرگرایانی که مدعی بودند با استقرار دموکراسی، آخرین سنگرهای جباریت نیز فتح شده و سرچشمههای آن خشک خواهد شد، ایستاد. توکویل پیروزی اصل برابری در شرایط جدید را پذیرفت اما به لطف تربیتِ آریستوکراتیک خود میدانست که انسانها نمیتوانند از حیث هوش و استعداد برابر باشند و این همان پاشنهی آشیلیست که انسانهای برابریخواه مدرن را ازدیدن ضعفهای دموکراسی بازمیدارد. مخاطبان مستقیم و نخستین کتاب، هم هواداران دموکراسی بودند و هم منتقدان آن و فیلسوف فرانسوی با اثر خود دست به خلق فضایی زد که در آن امکان گفتگو میان این دو طیف فراهم شد. او فیلسوفانه کوشید درمانی دموکراتیک برای بیماریهای دموکراسی تجویز کند؛ او طبیبِ دموکراسی بود.