نوشتن با پتک

 

همه‌ی ما وقتی برای خرید به سوپرمارکت می‌رویم، اگر برند خاصی را از قبل مدنظر نداشته باشیم، به ظاهرِ اجناس و نوع بسته‌بندی آن‌ها توجه می‌کنیم و چه‌بسا که یک ظاهر جذاب و بسته‌بندی شکیل، برای خرید متقاعدمان کند. لابد با خود خواهید گفت که این جملات چه ارتباطی به ارسطو و کتاب خطابه دارد؟ شاید هم مثالم را سخیف و سطحی بخوانید. می‌کوشم متقاعدتان کنم که اشتباه می‌کنید. فرض کنید این ریویو را این‌طور آغاز می‌کردم: ارسطو در کتاب خطابه با برشمردن مهم‌ترین عوامل مؤثر بر میزان نفوذ کلام شفاهی یا مکتوب، ابزاری در اختیار نویسندگان و سخنوران قرار می‌دهد تا به میانجی آن بتوانند  مخاطب خود را قانع سازند که حقیقت را در چنته دارند و یا سخنان‌شان برای مخاطب سودمند است. انتخاب این‌که کدام‌ یک از این دو شروع می‌توانست بیشتر شما را به خواندن ادامه‌ی این معرفی ترغیب کند، همان غرضی‌ست که به گمانم معلم اول را به نوشتن این رساله برانگیخت. حالا و حتی پس از گذشت قرن‌ها می‌توان اثرات فنون اقناعی تشریح شده در این اثر را در خطابه‌های پرشور رهبران کاریزماتیک سیاسی یا ترفندهای رقبای سیاسی در مناظرات انتخاباتی، به‌وضوح مشاهده کرد. اما این فقط بخشی از ماجراست. ارسطو فنِ اقناع مخاطب را ملکِ طلق مردان سیاست نمی‌داند. هنر نوشتن در هر سطحی نمی‌تواند بی‌نیاز از شگردهای اثرگذاری بر مخاطب باشد. پس بیایید سطح بحث را به والاترین نوع هنر نوشتار بکشانیم. هنر نوشتار فیلسوف. اکثر فلاسفه‌ی بزرگ نویسندگان چیره‌دستی بودند. سرآغاز دوران مدرن را تصور کنید. امثال ماکیاولی، هابز و لاک بدون استفاده از تکنیک‌های درخشان نویسندگی، قادر نبودند کالای خود را در قالب حقیقت به جهان اذهان مردمان آن عصر بفروشند و اصولاً بخشی از نبرد ازلی-ابدی میان فلسفه و دین را باید نبرد میان هنر نوشتار فلاسفه‌ی بزرگ و  توانایی هولناک متون مقدس ادیانِ وحیانی در اقناع عوام دانست. چرا راه دور برویم؟ خود خطابه را باز کنید تا در پایان کتاب دیگر نتوانید از زیر سایه‌ی نفوذ کلام آن خارج شوید.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلمات را شما جستجو کنید، متن ها را ما پیدا میکنیم.