کماندار و سایهاش
سرمایهداری چیست و چطور ممکن است که نسبتی با قسمی اخلاق دینی داشته باشد؟ چرا اخلاق پروتستانی و نه کاتولیکی یا ارتدوکسی؟ و اصولاً چرا شاخهای از مسیحیت؟ همهی این پرسشها در بدو مواجهه با یکی از مهمترین متون فلسفی ــ جامعهشناختی قرن بیستم، به ذهن متبادر میشود. کار ماکس وبر، اندیشمند آلمانی و یکی از برجستهترین نظریهپردازان قرون نوزدهم و بیستم، در این کتاب، یکی از مصادیق کماندار نیچهایست که تیرِ مفهومِ کماندار پیشین را بدون توجه به نیت و غرض او، به سمتوسویی دیگر پرتاب کرد. اما تیر نیچه چه بود و وبر با آن چه کرد؟ مهمترین پدیداری که ذهن وبر را برای مدتها درگیر خود ساخت، خاستگاه عقلانیت مدرن بود. نظیر تقریباً همهی متفکران دیگر، وبر نیز برای بررسی این مفهوم از یکسو به دانش یونانی و از سوی دیگر به اندیشهی برآمده از کتاب مقدس، بازگشت. شاید بتوان موضع نخستین وبر را اینطور خلاصه کرد: یاکوب بورکهارت، نظریهپرداز عصر رنسانس، کشف انسان و جهان را به این عصر نسبت داده بود، او این کار را از رهگذر برقراری نوعی تضاد میان اینجهانی بودنِ رنسانس و مدرنیته از یکسو و اندیشهی آنجهانی حاکم بر قرون وسطا، به سرانجام رساند. اما ما فیلسوفی داریم که مدرنیته را مستقیماً با جهان پیشامدرن مقایسه کرد و به این نتیجه رسید که حیات مدرن مبتنی بر زُهدی بنیادگرایانه است. این فیلسوف نیچه بود. او این تز، یا بنا به تفسیری نیچهای، تیر را، در بخش یا جستار سوم تبارشناسی اخلاق و تحت عنوان «معنای آرمان زهد چیست؟» طرح کرد. این همان تیری بود که وبر به عنوان نخستین کماندار، آن را یافت و در چلهی کمان ذهن خود قرار داد. او گمشدهی خود را یافته بود. اخلاق زاهدانهی مسیحیان پروتستان، روح سرمایهداری و عقلانیت مدرن است. تفصیل یافتن این تیر و مراحل پرتاب آن را از زبان خود وبر بخوانید.