نقدهای جمعه نوستالژیا - علی صدر - بارو
نقدهای جمعه: نوستالژیا ــ ستایشِ گذشته‌ی دور و نزدیک، یادآوریِ توأم با دریغ و دردِ سده‌ها و دهه‌های پیشین و دست‌به‌دست‌کردنِ تصاویر و ابزار و حتی خوراکی‌ها و اسباب‌بازی‌های چندسال پیش‌تر از پرطرفدارترین و آشناترین مشغولیاتِ جمعیِ ایرانیان است. برای مردمی که دائماً در نوستالژی نفس می‌کشند و گاه به نظر از آن نیرو می‌گیرند ــ و در شکلی افراطی‌ ــ حتی برای تصورِ آینده‌ی خویش از آن کمک می‌گیرند، آگاهی از این مفهوم و جنبه‌های متفاوتش بی‌فایده نیست. انتشارِ مقاله‌ی مختصر اما پرملاتی با نامِ «درباره‌ی نوستالژی» از محمد قائد در ابتدای کتابِ دفترچه‌ی خاطرات و فراموشی را شاید بتوان نخستین متنِ منسجم در کاویدنِ این مفهوم به زبان فارسی دانست.

نوستالژیا

 


 

[اشاره: این مرور کتاب از سری «نقدهای جمعه» است که علی صدر دربارهٔ کتاب‌های مهم می‌نویسد. کتاب‌هایی که در سری «نقدهای جمعه» معرفی می‌شود، نوعاً به زبان فارسی ترجمه نشده. این مرورها را می‌توان، به‌نحوی، پیشنهاد ترجمه به مترجمان ایرانی نیز دانست.]


 

موضوعِ رساله‌ی دکترای دانشجویی سوئیسی در ژوئن ۱۶۸۸ پدیده‌ای بود عجیب، بدونِ تعریفی روشن و حتی عنوان. خودش دست‌به‌کار شد و از دو ریشه‌ی یونانی Nostos به معنای بازگشت به وطن و Algos به معنای رنج و اندوه ترکیبِ نوستالژیا (Nostalgia) را ساخت و آن‌را «احوالِ اندوهبارِ ناشی از آرزوی بازگشت به وطن» توصیف کرد. یوهانس هوفر در نخستین بخش‌های رساله‌اش ماجرای مردِ جوانی را توصیف کرد که برای ادامه‌ی تحصیل از شهرِ بازل به برن فرستاده شده‌ بود، کمی بعدتر حال‌ و روزش رو به وخامت گذاشت، تب کرد و چنان به بستر مرگ افتاد که پزشکان هر روز را روزِ آخرش می‌دانستند، بدونِ هیچ نشانی از بیماریِ جسمی. بازگرداندن به شهرِ زادگاه همان و آغازِ روندِ بهبودی همان. به‌زودی یکسره سلامتش را به‌دست آورد. و نیز ماجرای دختر جوانی که در اثر سقوط از بلندی و آسیبِ ناشی از آن در بیمارستانی در شهری دیگر بستری شد، درمان‌ها مؤثر بود و سلامتِ جسمی و هوش و حواسش برگشت اما به‌محضِ آگاهی از مکان و آدم‌های اطراف، از خوردنِ داروها اجتناب کرد و اوضاعِ سلامتی‌اش وخیم شد. تنها عبارتی که به زبان می‌آورد یک جمله بود: ich will heim؛ می‌خواهم به خانه برگردم. با موافقت والدین به خانه فرستاده شد و بدونِ هیچ دارویی و به‌سرعت بهبود یافت.

مفهوم «نوستالژیا» که در فارسی به غمِ غربت، دردِ دوری و فراق‌زدگی (برگرفته از فرهنگ علوم انسانی، داریوش آشوری) ترجمه شده، در گذرِ زمان از شرحِ دراماتیکِ پزشکِ سوئیسی فاصله‌ی بسیار گرفت. اگرچه در قرن نوزدهم به یکی از پرمطالعه‌ترین مشکلاتِ پزشکی مبدل گشت، پس از تحولاتِ بسیاری که در اوائل قرنِ بیستم از سر گذراند امروزه احساسی توصیف می‌شود ناشی از علاقه به اشیاء، تصاویر یا تجربیاتی در گذشته که الزاماً با غمی ناتوان‌کننده هم آمیخته نیست. مشغولیتِ دائمی با دریغ و دردهای این فراق‌زدگی می‌تواند به نوعی سکون و رخوت بینجامد، با‌این‌حال، برخی مطالعاتِ روان‌شناختی هم نشان‌ دادند برانگیختنِ احساساتِ نوستالژیک گاهی به تجربیاتِ پیشین و زندگیِ گذشته معنا و مفهومی تازه می‌بخشد که برای دورانِ پیش‌ِ رو سازنده خواهد بود و در مواردی به خلاقیت‌های ذهنی کمک می‌کند.

کتابِ تازه‌ی اَگنس آرنولد ــ فاستر ــ مورخ و پژوهشگرِ انگلیسی‌ ــ به‌تمامی درباره‌ی نوستالژی‌ست‌؛ بررسیِ تاریخچه‌ی آن، دوره‌های تاریخی و فراز و فرودهای معنایی‌اش، تأثیراتِ سیاسی‌اش، روان‌شناسی و عصب‌شناسیِ این پدیده، و مرورِ مطالعاتِ گسترده و یافته‌های متعدد حولِ این احساسِ جادویی و مرموز اما متداول و آشنا.

نویسنده شرح می‌دهد که چگونه این احساسِ درونی شکلی جمعی می‌گیرد و در دوره‌هایی حتی سبب‌سازِ برانگیختنِ موج‌ها و حرکت‌های اجتماعی می‌شود. متأخرترینش در دنیای غرب در دهه‌ی ۷۰ میلادی بود. بسیاری در دو سویِ آتلانتیک دلتنگِ دهه‌هایی در گذشته بودند، در فراقِ موسیقیِ دهه‌ی پنجاه، فیلم‌های قدیمی، شیوه‌ی مشهور به «مدل لباس‌پوشیدنِ گتسبی» و مهمانی‌های آن دوره می‌سوختند و جمع‌کردن اشیاء عتیقه و کهنه و تزیینِ خانه با آنها چنان اوج گرفت که سر آخر کسانی کلافه شده و در نشریات مقالاتی انتقادی منتشر کردند تا با آن موج مقابله کنند و مردم را به رهاکردنِ آن دوران تشویق کنند. به تعبیرِ منتقدانی، این احساس، نوعی تمایل محتاطانه و محافظه‌کارانه برای سرباز زدن از تحولاتِ تازه و زندگیِ مدرن است؛ یانیس گابریلِ جامعه‌شناس به آن لقبِ «آخرین افیونِ توده‌ها» داد.

در عالمِ سیاست، عواطفِ این‌چنینی بالقوه به شکل‌گیری یا تقویتِ جریان‌هایی متفاوت کمک کرده‌اند. کسانی در آلمان یادِ «شکوهِ» گذشته‌ی آلمان نازی افتادند و سنگِ بنای جریانِ موسوم به نئونازی گذاشته شد. به‌زعمِ نویسنده، احساساتِ جمعیِ مشابهی دهه‌ها بعد ممکن است توضیح‌دهنده‌ی موجِ حمایت از برگزیت در بریتانیا و شعارِ «عظمت را به آمریکا برگردانیم» در ایالاتِ متحد هم باشد.

فاستر می‌نویسد یکی از حیرت‌آورترین تحولاتِ معناییِ مفهوم نوستالژیا، نه‌فقط تغییرِ آن از یک بیماری به مجموعه‌عواطف، که درواقع تغییرِ ماهیتِ آن از چیزی مربوط به جغرافیا و مکان به چیزی عمیقاً مرتبط با زمان بود.

نویسنده تلاش می‌کند تصویری جامع، تاریخی، اجتماعی و البته علمی و روان‌شناختی از نوستالژیا به دست دهد، بااین‌حال پنهان نمی‌کند که این کتاب تلاشی در دفاع از این احساس و نوعی احیاءِ اهمیت آن است. می‌کوشد از آن توصیفِ منفی در قالبِ «عواطفِ مریض و رقیق و احمقانه» فاصله بگیرد و بر خصوصیات مثبتِ آن انگشت بگذارد.

با تأکید بر خطاپذیری حافظه و غیرقابل‌اعتمادبودنِ خاطرات، می‌نویسد نوستالژیا تنها یادآوریِ گذشته نیست بل آن‌را وضعیتی عاطفی می‌داند که در آن آدمی بر بخشی از تاریخ و گذشته‌اش متمرکز می‌شود که در تصورِ او اهمیت و منزلتِ برجسته‌ای دارد. در نگاهِ فاستر، ما آگاهانه و البته گاه ناخودآگاه گذشته را دست‌کاری می‌کنیم، تکه‌هایی از زمان‌ها و مکان‌های مختلف را کنار هم قرار می‌دهیم و کلاژی از رویدادهای گذشته را بر اساس آمال و ارزش‌های امروز و درکی که از خویش داریم، می‌سازیم. بدین‌ترتیب، «نوستالژیا، خود بخشی از بازسازیِ گذشته است». در سطحِ فردی گاه ریشه در تجربیاتی عمیقاً شخصی و خصوصی دارد، در همان‌حال که در شکلِ جمعی و اجتماعی ممکن است به دورانِ پیش از وجودِ ما بازگردد که از آن هیچ خاطره‌ای نداریم. در این معنا، دورانی نوستالژیک، همچون مفهومی انتزاعی در ذهن و روانِ جمعیِ مردمانِ یک جامعه شکل می‌گیرد و تثبیت می‌شود.

وقتی پروست در رمانِ بزرگش نوشت: «یادآوریِ گذشته به معنای یادآوریِ آن‌چیزها به همان‌سان که بودند نیست»، تلویحاً توجه می‌داد که آن خاطراتِ نوستالژیکِ هذیان‌آلود و حزن‌انگیز اما مطبوع و خوشایند، تا چه‌اندازه ممکن است با واقعیتِ گذشته‌ی ازدست‌رفته فاصله داشته باشند.

ستایشِ گذشته‌ی دور و نزدیک، یادآوریِ توأم با دریغ و دردِ سده‌ها و دهه‌های پیشین و دست‌به‌دست‌کردنِ تصاویر و ابزار و حتی خوراکی‌ها و اسباب‌بازی‌های چندسال پیش‌تر از پرطرفدارترین و آشناترین مشغولیاتِ جمعیِ ایرانیان است. برای مردمی که دائماً در نوستالژی نفس می‌کشند و گاه به نظر از آن نیرو می‌گیرند ــ و در شکلی افراطی‌ ــ حتی برای تصورِ آینده‌ی خویش از آن کمک می‌گیرند، آگاهی از این مفهوم و جنبه‌های متفاوتش بی‌فایده نیست. انتشارِ مقاله‌ی مختصر اما پرملاتی با نامِ «درباره‌ی نوستالژی» از محمد قائد در ابتدای کتابِ دفترچه‌ی خاطرات و فراموشی  را شاید بتوان نخستین متنِ منسجم در کاویدنِ این مفهوم به زبان فارسی دانست؛ با مثال‌هایی ملموس از فرهنگ و تجربیاتِ ما. گامی دیگر و بزرگ‌تر در شناختِ این پدیده‌ی چندوجهی و تأثیراتِ روان‌شناختیِ فردی و اجتماعی‌اش چه‌بسا خواندنِ کتاب‌هایی از این دست باشد.

 

علی صدر 

دی‌ماه ۱۴۰۳

 


Nostalgia: A History of a Dangerous Emotion, by Agnes Arnold-Forster, Publisher: Pan Macmillan, 25 April 2024

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلمات را شما جستجو کنید، متن ها را ما پیدا میکنیم.