عجیبتر از داستان
[اشاره: این مرور کتاب از سری «نقدهای جمعه» است که علی صدر دربارهٔ کتابهای مهم مینویسد. کتابهایی که در سری «نقدهای جمعه» معرفی میشود، نوعاً به زبان فارسی ترجمه نشده. این مرورها را میتوان، بهنحوی، پیشنهاد ترجمه به مترجمان ایرانی نیز دانست.]
کتابی دربارهی برخی از درخشانترین آفریدههای فرهنگِ بشری در قلمروی ادبیات را با چه عبارتی میتوان آغاز کرد؟ نویسنده که نزدیک به سهدهه کارش مرورِ آثار کلاسیک ادبی بوده انتخابِ آسانی نداشته، اما تمامیِ آن نامهای بزرگ را کنار مینهد تا در نهایت سپیدیِ صفحهی نخست را به یک جمله از گی دوبور ــ فیلسوف، منتقد و فیلمسازِ فرانسوی ــ بسپارد: «زمانهی ناگوارِ ما، دگربار مرا وامیدارد تا به گونهای نو بنویسم». باید اعتراف کرد انتخاب بدی نیست. و چهبسا انتهای این مرور و معرفیِ مختصر بپذیریم بیراه هم نبوده است.
کتابِ تازهی ادوین فرانک با نامِ عجیبتر از داستان در واقع تلاشیست برای پرداختن به «رمان» در قرنِ بیستم؛ با مرورِ دستکم ۳۰ اثرِ برجستهی شماری از نامآورترین نویسندگانِ تاریخِ ادبیات، از جویس و وُلف و کافکا و همینگوی گرفته تا توماس مان، دی.اچ. لارنس، ایتالو اسوِوو و ناباکوف. و دربارهی رمان، همان ژانرِ ادبیِ افسونگری که به چنان مدیومِ سیال و تغییرپذیری مبدل شد که توانست هم برای روایتِ قصههایی سرراست به کار رود و هم برای خیالپردازیهایی عجیب؛ و نیز روایتگرِ تحولِ درونیترین احساسات و افکاری که پیشتر در هیچ قالبی به زبان نمیآمد. از سرگشتگیها، تلخکامیها و تنهاییها، و بحرانهای عمیقِ روانی و اخلاقی و اجتماعی گرفته تا نابترین لحظاتِ عشقهای آتشین و جذبههای جنسی. ژانری که البته هر از گاهی برای خاکسپاریِ همیشگیاش مرثیهها خوانده میشود. که رمان دیگر مرده است. مرثیهای که با درخششِ رمانِ بعدی یکسره بر باد میرود.
با گذشتِ بیستوپنجسال از آغازِ قرن بیستویکم، باید پذیرفت قرن بیستم که زمانی دورانی مدرن به حساب میآمد، اینک در چشمِ مردمان، با تهرنگی از نوستالژی دیگر جزئی از تاریخ است و آدمهایی امروز در دههی سومِ زندگیِ خویش مطلقا از آن خاطرهای ندارند. مرورِ رمانهای قرنِ بیستم، از این منظر، موضوعی جالب، مهم و البته تاریخیست.
ادوین فرانک معتقد است وقایع آن قرن با دو جنگ جهانی، شگفتانگیز بودند، جنبشهای اجتماعی و هنریِ مدرن، زیستِ انسان را یکسره تغییر دادند و رمان در آن میان حضور و نقشی یگانه داشت. کوششِ نویسنده بحث در اینباره است که چه بر سر جهان و رمان با هم آمد. با این حال، ادوین فرانک، نه مدعیست آنچه او انتخاب کرده بهترین آثار یک قرن است و نه قرنِ او به واقع و حقیقتا یک «قرن» است.
اگرچه کلمهی قرن در زبان انگلیسی از ریشهای لاتین به معنای سادهی «صدسال» گرفته شده و کمابیش به همین منظور هم به کار میرود و دورههای زمانیِ صدساله را از هم جدا میکند، اما رویدادهایی تاریخی چنان عظیم و برجستهاند که نیرویشان این حساب و کتابِ سادهی ریاضی را بیمعنا، یا بیربط و سادهلوحانه، جلوه میدهد. اریک هابزبام در تقسیمبندیِ مشهورش با جاانداختنِ دو اصطلاحِ مشهورِ «قرن طولانی نوزدهم» و «قرنِ کوتاهِ بیستمِ» توجه داد که دورههای تاریخی وقتی به مفهومی اجتماعی بدل شدند، اعداد و ارقام ریاضی ممکن است موضوعیتشان به کل از دست برود؛ اولی به تعبیرِ او از انقلاب فرانسه در ۱۷۸۹ آغاز میشد و تا آغازِ جنگ اول جهانی در ۱۹۱۴ ادامه مییافت و قرنی ۱۲۵ساله میشد و دومی از ۱۹۱۴ آغاز و عمرش با فروریختنِ اتحاد جماهیرِ شوروی در ۱۹۹۱ و زودتر از انتظار به اتمام میرسید؛ قرنی نهایتا ۷۷ساله. نگاه او به این مفهوم البته از منظری سیاسی ــ اجتماعی بود.
از نگاهِ نویسندهی کتابِ عجیبتر از داستان، ماجرای رمان در قرن بیستم با کتاب یادداشتهای زیرزمینی از داستایفسکی آغاز میشود که در سال ۱۸۶۴ نوشته شد و با اثری از زیبالد با نام آسترلیتز در سال ۲۰۰۱ به پایان میرسد. قرنِ بیستمِ فرانک ۱۳۷ساله است؛ حتی طولانیتر از قرن طولانیِ نوزدهمِ هابزبام.
نویسنده با اشاره به دیدگاه رورتی ــ فیلسوف آمریکایی ــ مینویسد طبقهی تحصیلکرده و باسوادِ قرون هجده و نوزده برای سخنوری و استحکام عقاید خویش به متون کهن مراجعه میکرد، به شکسپیر، به کتب مقدس، به اشعار قدیم، امروز اما به سراغ لولیتا میرود؛ به یک معنا ارجاعِ اندیشههای او اینک به رمان است. در قرنی که سرشار از جنگ، انقلاب، سقوطِ امپراتوریها، بهدستآوردنِ حقِ رای زنان و حقوقِ انسانی و افزایشِ طول عمر متوسطِ آدمیزاد بود، رمان، برپایهی سبکی که از قرن نوزدهم بهجا ماندهبود نهتنها بازتابی از همهی آن رویدادها شد، خود تکانی شدید خورد درهمانحال که آماده بود همهی بنیانها را نیز با خود تکان دهد. که تکان هم داد. «داستانِ انفجارِ یک فُرم در دلِ دنیایی درحالِ انفجار».
معتقد است وقتی به تحول رمان در قرن بیستم مینگریم، فشارِ عظیمی را خواهیم دید که تحولاتِ آن قرن بر این فرمِ ادبی فرود آورد. واکنش به آن ضرباتِ بیسابقه در آثاری دیده میشوند که او تلاش کرده در کتابِ خویش مرور کند، آثاری که بهزعمِ فرانک، بازتابِ تحولی شگرف و رادیکال در این فُرمِ ادبیاند: یادداشتهای زیرزمینی از داستایفسکی، رذل (بیاخلاق) اثر آندره ژید، سه زندگی از گرترود استاین، کوه جادو نوشتهی توماس مان، خانم دالووی از ویرجینیا ولف، وجدان زنو نوشتهی ایتالو اسوِووُ، پسران و عشاق از لارنس، آمریکا از کافکا و آسترلیتز از دابلو. جی. زیبالد تنها چند نمونه است.
مرور هر اثر با پیشدرآمدی از زندگیِ نویسنده و پسزمینهی اجتماعی ــ سیاسی دورانی که نویسنده در آن زیسته و کتاب آفریده شده آغاز میگردد؛ پیشدرآمدهایی که به درکِ آثار کمتر شناختهشدهای همچون پایان نوشتهی هانس اریک نوزاک کمکِ بسیاری میکند. از نگاه برخی منتقدان، شاید مهمترین امتیازِ کتاب، شناساندنِ آثاری بزرگ به کسانی باشد که آنها را نخواندهاند و یادآوری مجددشان به آنها که سالهاست سراغی از آن آثارِ اکنون کلاسیکشده نگرفتهاند.
پروندهی قرنِ بیستم اگرچه بیستوپنجسالِ پیش بسته شد اما کم نیستند کسانی که معتقدند ما هنوز در هوای ایدههای آن قرن نفس میکشیم و در جهانبینی و طرزفکرِ انسانها تغییرِ پارادایمی چنان ژرف رخ نداده که بتوان آن دورهی تاریخی را منقضی و کهنه دانست. بااینحال، فاصلهی میانِ ما آنقدر هست که بتوان ابتدا و انتهایش را نشانهگذاری کرد و تصویرِ تحولاتاش را از دور دید و به تحلیل نشست. کوششی که دستکم در این کتاب حولِ موضوعِ رمان محقق شده است؛ این فُرمِ فریبنده و جادوییِ ادبیاتِ مدرن.
علی صدر
بهمنماه ۱۴۰۳
Stranger than Fiction: Lives of the Twentieth-Century Novel
by Edwin Frank
Fern Press, December 21, 2024