نگاهی تطبیقی به تبار و معنا در فارسی و کُردی

reference: https://www.pinterest.com/pin/351912449940075/
بی‌ستون بارو ــ نگاهی تطبیقی به تبار و معنا در فارسی و کُردی ــ علی آشوری: واژه‌ی «رِند» از جمله واژه‌هایی‌ست که در تاریخ زبان‌های ایرانی از مرزهای اخلاقی و زبانی عبور کرده است؛ واژه‌ای که از معنای طرد و نکوهش آغاز می‌کند و به مرتبه‌ی آگاهی و آزادی می‌رسد. در هر دو شاخه‌ی بزرگِ فارسی و کردی، «رِند» در گذر از قرن‌ها، به چهره‌ای انسانی بدل می‌شود: انسانی آزاد، عاشق، و دانا. در این معنا، «رِند» نه‌تنها واژه‌ای لغوی، که نشانه‌ای فرهنگی‌ست از روحی ایرانی (فارسی ــ کردی) که میان عشق و معرفت، میان اخلاق و رهایی، در نوسان است.

 

رِند؛ واژه‌ای میان زبان و رهایی

واژه‌ی «رِند» از جمله واژه‌هایی‌ست که در تاریخ زبان‌های ایرانی از مرزهای اخلاقی و زبانی عبور کرده است؛ واژه‌ای که از معنای طرد و نکوهش آغاز می‌کند و به مرتبه‌ی آگاهی و آزادی می‌رسد. در هر دو شاخه‌ی بزرگِ فارسی و کردی، «رِند» در گذر از قرن‌ها، به چهره‌ای انسانی بدل می‌شود: انسانی آزاد، عاشق، و دانا. در این معنا، «رِند» نه‌تنها واژه‌ای لغوی، که نشانه‌ای فرهنگی‌ست از روحی ایرانی (فارسی ــ کردی) که میان عشق و معرفت، میان اخلاق و رهایی، در نوسان است.

۱. تبار زبانی و مسیر معنایی

از نظر ریشه‌شناسی، «رِند» در خانواده‌ی زبان‌های ایرانیِ میانه خاستگاهی دارد که معنای اصلی‌اش به زیرکی، نکته‌دانی، و هوشیاری بازمی‌گردد. در متون پهلوی، واژه‌هایی چون rēnīk و rendak به معنای «زیرک»، «باهوش»، و گاه «لطیف‌طبع» آمده‌اند.

در فارسی نو، نخستین رد این واژه را در متون سده‌های ششم و هفتم هجری می‌توان یافت، جایی که «رند» در معنای منفی «بی‌قید»، «اوباش»، «ولگرد» یا «بی‌پروا» به کار می‌رفت . اما در بستر فرهنگ و شعر عرفانی، به‌ویژه از قرن هشتم به بعد، معنای واژه دگرگون شد. همان‌گونه که شفیعی کدکنی نشان داده، واژه‌ی «رِند» در این دوره از حوزه‌ی نکوهش به قلمرو ستایش منتقل شد و نشانه‌ی انسانی شد که آزاد از ریا و ظاهرگرایی است.

در زبان‌شناسی تاریخی این فرایند را amelioration (تغییر ارزش معنایی به سمت مثبت) می‌نامند؛ پدیده‌ای که در آن واژه‌ای که زمانی تحقیرآمیز بوده، در گذر زمان ارزش فرهنگی و معنوی می‌یابد. «رِند» نمونه‌ی روشن این دگرگونی در زبان فارسی و کردی است.

 

۲. رِند در فارسی: از زهدگریزی تا آگاهی آزاد

در شعر فارسی، به‌ویژه در جهان حافظ، واژه‌ی «رِند» جایگاهی کلیدی دارد. حافظ با زبانی دوپهلو و ایهام‌مند، «رِند» را به نمادِ آزادی از قید شریعت و قدرت بدل می‌کند. در برابرِ زاهد، واعظ و فقیه، رِند انسانی‌ست که حقیقت را در تجربه‌ی عشق و شراب می‌جوید، نه در ظواهر تقدس.

رند عالم‌سوز را با مصلحت‌بینی چه کار؟
کار ملک است آن‌که تدبیر و تأنی می‌کند.

در این جهان، رِند همان انسان روشن‌ضمیر آزاد است، چنان‌که داریوش آشوری در عرفان و رندی در شعر حافظ نشان می‌دهد:

رِند، چهره‌ی زبانی و فرهنگیِ انسانی‌ست که از دستگاه قدرت و زهدِ رسمی جدا شده و آزادی را در صدق و شور جست‌وجو می‌کند.

آشوری می‌نویسد که حافظ از خلال واژه‌ی «رند» تیپ تازه‌ای از انسان ایرانی را معرفی می‌کند؛ انسانی که با شوخ‌چشمی و زبان دوگانه، در برابر زبان رسمی و دینی می‌ایستد. رند در نگاه او «زبانِ مقاومت» است؛ زبانی که به‌جای اطاعت از قاعده، خود تبدیل به شیوه‌ای از آزادی می‌شود.

در نتیجه، «رِند» در فارسی به انسانی اشاره دارد که در پیِ صداقت درون است، هرچند ظاهرش خلافِ عرف باشد. او با قدرت در ستیز نیست از سر سیاست، بلکه از سر معرفت.

 

۳. رِند در کردی: محبوبِ دانا و آزاد

در زبان و فرهنگ کردی، واژه‌ی رِند / rind به‌شکلی دل‌انگیز و لطیف‌تر ادامه‌ی همان مسیر را می‌پیماید. در ترانه‌های فولکلور کرمانجی و سورانی، «رِند» به معنای محبوبِ زیبا و دانا آمده است، نه صرفاً عاشق یا معشوق ظاهری، بلکه انسانی که زیبایی‌اش با دانایی و وقار همراه است.

در شعر نالی و قانع، دو چهره‌ی بزرگ شعر کردی کلاسیک، واژه‌ی «رِند» برای انسانی به‌کار می‌رود که عشق را با خرد درمی‌آمیزد؛ انسانی که آزاد است اما بی‌غرور، عاشق است اما بی‌فریب. نالی می‌گوید:

Rindî û xoşî bidewre

رندی و شادی را در میان مردم بگردان.

 

در این‌جا، «رندی» به معنای سلوکِ انسانی و اجتماعی است: در برابر غم، جمود و بی‌خِرَدی. در فرهنگ کردی، رِند بودن یعنی ترکیبِ زیبایی، مهربانی و هوشیاری؛ نوعی وقار عاشقانه که معنای محبوب و‌معشوق را دربردارد.

چنان‌که مینورسکی اشاره می‌کند، در ادبیات کردی rind اغلب صفتِ معشوقی‌ست که در عینِ دلبری، دانا و آزاده است . این معنای کردی، اگرچه ظاهراً با حافظ متفاوت است، اما در عمقِ فرهنگی با آن یکی است: هر دو بر آگاهی و رهایی دلالت دارند، یکی در میدان عشق، دیگری در میدان اندیشه.

 

۴. هم‌ریشه‌گی فرهنگی: از دانایی در عشق تا آزادی در معرفت

اگر رِند در فارسی چهره‌ی عارف آزاد است، در کردی چهره‌ی معشوق دانا؛ اما هر دو از ریشه‌ی واحدی برمی‌خیزند: از مفهومِ انسانِ آگاه در برابر قید و جمود.

در هر دو زبان، رِند حامل نوعی خِرَدِ رهایی‌بخش است؛ خردی که از دل تجربه می‌آید، نه از نص و دستور.

در فارسی، رِند علیه نهادِ قدرتِ مذهبی است؛

در کردی، علیه نهادِ سنگ‌شده‌ی احساس و بی‌خِرَدی.

در هر دو، زبان رندی زبانی‌ست که از ساحت رسمی فراتر می‌رود؛ زبانی مردمی، سیال، و در برابر سلطه‌ی تقدس، زنده.

چنان‌که آشوری می‌نویسد، رند حافظ با زبان خویش از نظام بسته‌ی معنا می‌گریزد و واژه را به ابزارِ آزادی بدل می‌کند . در این معنا، واژه‌ی «رِند» در فرهنگ ایرانی و کردی، نه فقط صفتی انسانی بلکه شیوه‌ای از بودن است ــ شیوه‌ای که در آن، دانایی و عشق در هم می‌آمیزند.

 

۵. نتیجه: واژه‌ای به‌مثابه‌ی میراثِ آزادی

«رِند» در دو شاخه‌ی بزرگِ زبان‌های ایرانی، پلی‌ست میان اخلاق و شعر، میان عشق و خرد. این واژه از دلِ تجربه‌ی مردمی برآمده که در طول قرن‌ها با قدرت، ریا، و تقدسِ تحمیلی روبه‌رو بوده‌اند. از این رو، رِند در هر دو زبان، نامِ همان انسانی‌ست که در مرز میان قانون و زندگی ایستاده است؛ انسانی که خود را از سلطه‌ی معناهای رسمی رها کرده و به صداقتِ درون و زیباییِ آگاهانه پناه برده است.

در حافظ، رِند در میخانه‌ی خیال و اندیشه مأوا دارد؛

در نالی، در کوچه‌های عشق و مهربانی.

و در هر دو، واژه‌ی «رِند» هنوز زنده است ــ نشانه‌ای از روحِ مقاوم و دانای انسان ایرانی ( کردی)، که آزادی را در زبان می‌جوید و حقیقت را در تجربه‌ی زیسته‌اش.

 


 

پانوشت‌ها:

۱.داریوش آشوری، عرفان و رندی در شعر حافظ، تهران: نشر مرکز، ۱۳۷۷، صص. ۵۷–۶۴.

در این بخش آشوری، «رِند» را چهره‌ای از انسان آزاد و آگاه می‌داند که از قید قدرت، زهد و ریا رها شده است؛ انسانی که حقیقت را در عشق و تجربه‌ی زیسته می‌جوید.

  1. محمدرضا شفیعی کدکنی، چراغ و آیینه، تهران: انتشارات سخن، ۱۳۷۵.

شفیعی کدکنی مسیر تحول معنای واژه‌ی «رِند» را از کاربرد منفی به کاربرد عرفانی و اخلاقی در شعر فارسی، به‌ویژه در حافظ، بررسی کرده است.

۳.علی‌اکبر دهخدا، لغت‌نامه دهخدا، مدخل «رند»، تهران: دانشگاه تهران.

دهخدا با استناد به متون فارسی میانه و قرون ششم تا هشتم هجری، تحول معنایی «رِند» را از «بی‌قید» به «عارف بی‌ریا» نشان می‌ده

.۴.D. N. MacKenzie, A Concise Pahlavi Dictionary, London: Oxford University Press, 1971.

واژه‌های هم‌ریشه با rend در فارسی میانه (rēnīk و rendak) در این منبع به معنای “clever, wise, subtle” آمده است که ریشه‌ی تاریخی «رِند» در فارسی نو دانسته می‌شود.

۵.Vladimir Minorsky, “Notes on the Kurdish Language and Literature,” Bulletin of the School of Oriental and African Studies, Vol. 12, No. 1, 1948, p. 107.

مینورسکی در بررسی واژگان کردی کلاسیک، rind را صفتی برای معشوق دانا و آزادمنش در شعر نالی و ادبیات فولکلور کردی دانسته است.

۶.Mahmud Bayazidi, Kurdish Texts in the Kurmanji Dialect, edited by A. Jaba, St. Petersburg, 1860.

در چند ترانه و داستان ثبت‌شده توسط بایزیدی، واژه‌ی rind به‌معنای محبوب نجیب و خردمند آمده است.

۷.Paul Horn, Grundriss der neupersischen Etymologie, Strassburg: Trübner, 1893, p. 82.

هورن در بررسی واژگان فارسی نو، «رِند» را مشتق از ریشه‌ی ایرانی میانه‌ی rēnīk می‌داند که معنای اصلی آن زیرکی و دانایی است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *