درباره‌ی «رساله‌ی پولس رسول به کاتبان» نوشته‌ی جلال آل‌احمد

reference: https://www.pinterest.com/pin/43628690136106866/
بی‌ستون بارو: درباره‌ی «رساله‌ی پولس رسول به کاتبان» نوشته‌ی جلال آل‌احمد ــ ‌شیوه‌ی محاکات آل‌احمد از نامه‌های پولس بسیار درخشان است و برای خواننده‌ای در اوایل دهه‌ی‌ ۱۳۴۰ که دسترسی امروزی برای جست‌وجو و تحقیق فوری نداشته است همچون وحیی الهی و دستورالعملی آسمانی خطاب به نویسندگان می‌نماید. حال باید از خود پرسید این ژانر را چه باید نامید. ‌‌اما فراتر از آن‌که این ژانر را چه می‌توان نامید خوب است به این نکته توجه دهیم که این متن که از لحاظ ادبی یکی از کارهای درخشان آل‌احمد است ضمناً در تلاقی چند سوءتفاهم تاریخی درباره‌ی ادبیات مدرن در ایران نیز قرار می‌گیرد و بسیار کمک می‌کند که آن وجه پیامبرگونه‌ای که در قرن بیستم و به‌ویژه تا پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ بر نقش نویسنده و روشنفکر در ایران حاکم بود بازشناسی و آسیب‌شناسی شود. یعنی توأمان که می‌دانیم یک اثر ادبی درخشان را می‌خوانیم لازم است در نظر داشته باشیم که مفروضات متن در

درباره‌ی «رساله‌ی پولس رسول به کاتبان» نوشته‌ی جلال آل‌احمد

چندی پیش در پاسخ دوستی که درباره‌ی فرم در آثار گلشیری سؤالی کرده بود دفعتاً اشاره‌ای کردم به نوشته‌ی آل‌احمد که منبع الهام یا اگر بخواهیم به تعبیر سنتی‌تر بگوییم مرجع استقبال «خانه‌ی روشنان» هوشنگ گلشیری است. خوب است حال اشارتی به آن نوشته‌ی جلال آل‌احمد کنم.

‌در چاپ دوم زن زیادی در دی‌ماه ۱۳۴۲ هجری‌شمسی در ابتدای کتاب، آل‌احمد متنی را همچون مقدمه به چاپ یکم می‌افزاید. این متن تا مدت‌ها مانند معما در مجموعه‌ی نوشته‌های آل‌احمد معلق بود. عنوان این متن چنین است: رساله‌ی پولس رسول به کاتبان. واقعیت این است که با یک جست‌وجوی سردستی می‌توان دریافت که در مجموعه‌ی نامه‌های پولس رسول چنین نامه‌ای وجود ندارد.

‌«رساله‌ی پولس رسول به کاتبان» در آغاز چاپ دوم زن زیادی‌ افزوده‌ای همچون «ترجمه‌ی جلال آل‌احمد» یا «برگردان آزاد از جلال آل‌احمد» یا چنین چیزی را نیز بر پیشانی ندارد. این نوشته نوشته‌ی مهمی است و در حقیقت ژانری به حساب می‌آید که آل‌احمد آن را وضع کرده است.

‌در فاصله‌ی چاپ نخست و چاپ دوم زن زیادی مهم‌ترین اتفاقی که افتاده است و می‌دانیم آل‌احمد را نیز به‌شدت متأثر کرده بود چنان‌که در روشنفکران تفصیلاتی را به آن اختصاص می‌دهد، کشتار خرداد ۱۳۴۲ هجری‌شمسی عمدتاً در تهران و قم است. بنابراین این نوشته ر ا باید واکنشی به کشتار ۱۵ خرداد در نظر گرفت.

‌سبک این متن به‌غایت به رسایل پولس شبیه است و باید گفت حتی نویسندگان و شاعرانی که متوجه ترجمه‌ی فارسی عهد عتیق و عهد جدید بودند هیچ‌یک به سبک‌پردازی مخصوص رسایل پولس توجهی نشان نداده‌اند جز جلال آل‌احمد و آن هم در همین یک نوشته. قصد آل‌احمد به‌جد آن بوده است که خواننده به اشتباه بیفتد و خیال کند این نامه یا دستورالعمل به‌ظاهر باستانی به‌راستی رساله‌ای از رسالات پولس رسول است.

‌شیوه‌ی محاکات آل‌احمد از نامه‌های پولس بسیار درخشان است و برای خواننده‌ای در اوایل دهه‌ی‌ ۱۳۴۰ که دسترسی امروزی برای جست‌وجو و تحقیق فوری نداشته است همچون وحیی الهی و دستورالعملی آسمانی خطاب به نویسندگان می‌نماید. حال باید از خود پرسید این ژانر را چه باید نامید.

‌‌اما فراتر از آن‌که این ژانر را چه می‌توان نامید خوب است به این نکته توجه دهیم که این متن که از لحاظ ادبی یکی از کارهای درخشان آل‌احمد است ضمناً در تلاقی چند سوءتفاهم تاریخی درباره‌ی ادبیات مدرن در ایران نیز قرار می‌گیرد و بسیار کمک می‌کند که آن وجه پیامبرگونه‌ای که در قرن بیستم و به‌ویژه تا پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ بر نقش نویسنده و روشنفکر در ایران حاکم بود بازشناسی و آسیب‌شناسی شود. یعنی توأمان که می‌دانیم یک اثر ادبی درخشان را می‌خوانیم لازم است در نظر داشته باشیم که مفروضات متن در نسبتش با تاریخ ادبیات مدرن فارسی محل نقد و دعوای بسیار تواند بود.

‌آل‌احمد درواقع به یک شیوه‌ی بسیار پنهانی و زیرکانه قصد دارد یک بیانیه‌ی ادبی را به کمک این نوشته صادر کند. بشخصه تا امروز شواهدی بر آن‌که حتی به نزدیکانش درباره‌ی تألیفی بودن این نوشته چیزی گفته باشد ندیده‌ام؛ هرچند محتمل است تک‌وتوک نزدیکانش از قضیه باخبر بوده باشند. اما نفْس این طرز برخورد در فضای غلبه‌ی سانسور و اختناق آن سال  خاص و البته آن سال‌ها خلاقیت و درک عمیقی از طرز سیاسی مواجهه با ادبیات را می‌رسانَد. شکل‌های کم‌تر بلیغانه‌ی این روش را چند جای دیگر و ازجمله در ساخت و پرداخت شایعه پیرامون قتل صمد بهرنگی نشان می‌دهد. اما هیچ‌یک از آن رویّه‌ها بلاغت و ادبیت «رساله‌ی پولس رسول به کاتبان» را ندارد.

‌اشاره‌ی دیگری نیز در این بین ذی‌فایده خواهد بود. در فاصله‌ی سال‌های ۱۳۳۹ و ۱۳۴۰ هجری‌شمسی خلیل ملکی که مقتدای سیاسی آل‌احمد بود در گرماگرم ایده‌های اصلاحات ارضی شاه تلاش‌هایی مکتوب و حضوری برای مشورت دادن به شاه صورت داد. در همین ایام است که خلیل ملکی نامه‌ای در دفاع از برنامه‌ی شاه به محمد مصدق در احمدآباد می‌نویسد. خلیل ملکی بیش از هر سیاستمدار دیگری در آن برهه حساسیت و تکرارناپذیری فرصت سیاسی پدیدآمده را دریافته بود. هنگام شکل‌گیری جبهه‌ی ملی دوم نیز نوشته‌هایی چندده صفحه‌ای در قالب ارزیابی راهبردی و برنامه‌ی کار برای طرف‌های مختلف عضو در جبهه‌ی ملی دوم ارسال کرده بود که به بیان هما کاتوزیان به اغلب احتمال هیچ‌یک از اعضای جبهه‌ی ملی دوم حتی لای این نوشته‌ها را باز نکردند.

‌‌آل‌احمد در جریان نامه‌نگاری‌های ملکی به شاه بود. حتی محتمل است در مقام پیک ملکی با اسدالله علم دیدار یا دیدارهایی داشته بوده باشد. (در این باره بخش‌های منتشرنشده‌ی اسناد ساواک درباره‌ی آل‌احمد حکماً گره‌گشا خواهد بود.) درنظرگرفتن مجموعه‌ی این زمینه‌ها و مقدمات برای تفسیر و بازخوانی واقعه‌ی ۱۵ خرداد ضروری است. برخلاف ادعای پهلَویست‌ها اعتراض آیت‌الله خمینی به حق‌رأی زنان صرفاً بخشی از مسئله بود. تلاش عمده‌ی هواخواهان پهلوی‌ها این است که کشتار ۱۵ خرداد را همچون نبرد خونین ارتجاع با مدرنیته وانمایند اما واقعیت امر این است که سرکوب خرداد ۴۲ به رهبری امیراسدالله علم زهرچشمی بود که شاه پس از برکناری علی امینی و انحلال جبهه‌ی ملی دوم می‌خواست از تمام نیروهای سیاسی حاضر در میدان سیاست ایران بگیرد.

‌‌خلیل ملکی دو سال بعد یعنی در ۱۳۴۴ هجری‌شمسی به اتهاماتی سراپا واهی و محضاً بهانه‌جویانه و بی ذره‌ای تردید به دستور شاه از سوی دادگاه نظامی محاکمه و در شرف هفتادسالگی به چهار سال زندان محکوم شد؛ حبسی که در آن خاطرات سیاسی‌اش را نوشت و در گرماگرم این ماخولیا و احساسی از پشیمانی درباره‌ی خوش‌بینی‌اش نسبت به شاه پس از آزادی زودتر از پایان حکم از دنیا رفت. آل‌احمد از نزدیک شاهد تمامی این فعل و انفعالات بود. مدتی قبل از واقعه‌ی ۱۵ خرداد با آیت‌الله خمینی نیز در قم دیدار کرده بود. لازم است در نظر داشته باشیم خلیل ملکی را محاکمه کردند و به زندان ان داختند تا حساب کار دست همه بیاید که آدم‌هایی مثل او نباید خیال کنند می‌توانند شخصاً با شاه نامه‌نگاری کنند یا خیال کنند چیزی بارشان است که به شاه مشاوره بدهند. به زعم راقم این سطور، قطعیت سقوط شاه در این لحظه مسجل می‌شود. در شرح و بسط زوایای محاکمه‌ی خلیل ملکی نیز فرصت دیگری لازم است.

‌اما درباره‌ی اهمیت واقعه‌ی ۱۵ خرداد نکات دیگری نیز باید گفت. در روایت‌های جزنی از تشکیل هسته‌ی چریکی او و حسن ضیاءظریفی همواره تشکیل گروه به مدت کمی پیش از خرداد ۱۳۴۲ نسبت داده شده است. با این حال می‌توان چنین گمان داشت که جزنی در شرایطی که با مبارزان تندرو و مسلح مسلمان در ضربه زدن به حکومت پهلوی دوم رقابتی در میان بود بدین وسیله دفع دخل مقدر می‌کند تا تشکیل نخستین هسته‌ی چریکی داخل ایران تحت تأثیر واقعه‌ی ۱۵ خرداد تلقی نشود. با هر تلقی ۱۵ خرداد نقش تعیین‌کننده‌ای در رادیکالیزه شدن مبارزات علیه پهلوی دوم داشته است. در این باره در تفسیر محاکمه‌ی خلیل ملکی بحث مستوفایی می‌توان کرد و محل آن این‌جا نیست.

‌اکنون به سر مبحث اصلی برگردیم. پیش‌درآمد کوتاهی را آل‌احمد در آغاز این متن آورده است که ضمن ارجاعات متعدد و از شاخه‌ای به شاخه‌ی دیگر پریدن، هم مأمور ساواک هم خواننده‌ی کتاب را مجاب می‌کند که متنی که در پی می‌آورَد نامه‌ای از نامه‌های پولس است. تمام آن متن را می‌توان این‌جا بازخوانی کرد:

‌بعد العنوان، تاکنون ضمن اسفار عهد جدید رساله‌ای به این عنوان از پولوس رسول دیده نشده بود و در ذیل اناجیل اربع، فقط به ذکر سیزده رساله ازین رسول ــ که حواری ممتاز امم و قبایل بود ــ اکتفا شده بود که این رسایل سیزده‌گانه به‌ترتیب خطاب به رومیان، قرنتیان (دو رساله)، غلاطیان، اِفـِسُسیان، فلیپیان، کولوسیان، تسالونیکیان (دو رساله)، تیموناووس (دو رساله)، تیطوس و فلیمون است. رساله‌ی به عبرانیان نیز هست منسوب به پولوس رسول و نیز منسوب به برنابای صدّیق و همین خود مزید مدعایی است که به‌زودی خواهد آمد. الغرض، عدد این رسایل چه سیزده باشد چه چهارده، در میان آن‌ها هرگز ذکری از رساله‌ای که اکنون مورد بحث است نیست.

‌طنز و پیچیدگی متصنع توضیحات آل‌احمد نیز در این پیش‌درآمد درخشان است. آل‌احمد در ابتدای دهه‌ی ۱۳۲۰ هجری‌شمسی وقتی نسبت به مذهب رایج شک و شبهه‌ای در خود یافت، مسیرهای متعددی را به لحاظ عقیده و ایمان پیمود. مدتی به افکار شریعت سنگلجی علاقه‌مند شد، مدتی در مسیحیت و آیین یهود غور کرد، سپس تعلق‌خاطری به اندیشه‌های کسروی یافت و سرانجام به عضویت حزب توده درآمد و به رغم سن کم تا هنگام انشعاب و خارج شدن از حزب توده جایگاه مطبوعاتی برجسته‌ای در حزب داشت. پیچ‌وتاب‌های عقیدتی یکی از مشخصه‌هایی بود که آل‌احمد بیش‌وکم تا هنگام وفات حفظ کرد به‌طوری‌که گاه با مهر و گاه بدون مهر نماز می‌خواند اما مقید به مذهب نبود. در معلوماتی که ضمن این پیش‌درآمد ارائه می‌کند پیداست که در مسیحیت نیز غور مبسوطی کرده بوده است.

‌‌هم در پیش‌درآمد رساله و هم در اصل رساله آن‌چه بیش از هر چیز جلب توجه خواننده را می‌کند تسلط قهـّار آل‌احمد بر فرم است؛ آن هم نه فرمی که در بستر توالی تجربه‌های قلمی نویسنده جای مشخصی داشته باشد، بل فرمی که به نحوی منحصربه‌فرد و در یک تجربه‌ی استثنایی و از سر چندین ضرورت ازجمله دررفتن از سانسور و ساواک پدید آمده است. تسلط قاهر آل‌احمد بر فرم در این نوشته‌ها یادآور اعتراضی است که در یک چاه و دو چاله به ویژه‌نامه‌ای می‌کند که ناصر وثوقی در نیمه‌ی نخست دهه‌ی ۱۳۴۰ در گاه‌نامه‌ی اندیشه و هنر برای آل‌احمد منتشر کرد. آل‌احمد بیش از هرچیز بر نگرش فرمالیستی اغلب منتقدان آن ویژه‌نامه اعتراض داشت. با نگاهی به «رساله‌ی پولس…» می‌توان جایگاه اعتراض او به فرمالیسم را بهْ‌تر دریافت که نه از سر ستیزه‌جویی و دشمن‌خویی با فرم که از سر برگذشتن از فراز فرم منتقد را از نگاه فرمالیستی به آثارش برحذر می‌دارد.

‌‌این‌جا در بطن اثر و در آن‌چه ارسطو آن را ایده می‌نامید با همان چیزی سروکار داریم که باختین آن را چندصدایی می‌نامید. به همین جهت محتوا یا پیام این رساله با فرم آن هم‌خوانی تمام و کمال دارد. لازم است یادآور شوم که این یک متن دراماتیک در معنای متعارف آن نیست و بازسازی ذهن و فرم و منطق مسیحی یک مبلّغ نخستین آیین مسیح است. آن‌چه در این رساله به تحریر درآمده است از قلم «جلال آل‌احمد» نویسنده که برای مخاطب فارسی‌زبان به کمک نوشته‌هایش شناخته شده بود نمی‌شده تراویده باشد. این به‌راستی بازسازی صدای پولس رسول و تمامی منطق مسیحیت نخستین پیش از تثبیت مسیحیت و تثبیت اناجیل چهارگانه و رسایل بیست‌وسه‌گانه‌ی عهد جدید است. اینک ادامه‌ی پیش‌درآمد یادشده.

الغرض، عدد این رسایل چه سیزده باشد چه چهارده، در میان آن‌ها هرگز ذکری از رساله‌ای که اکنون مورد بحث است نیست. اما راقم این سطور که مختصر غوری در اسفار عهدین داشته به راهنمایی یک دوست کشیش نسطوری که به الزام مشغله‌ی خویش و به مصداقِ كـُـلُّ ما تـَـشتـَـهِی البـُـطونِ تـَـشتـَـغـِـلُ الـْـفـِـكرِ وَ الـْمـُـتون سخت در اسفار عهدین مستغرق است و نیز به سابقه‌ی اشاراتی که در ضمن مطالعات خود یافت، اخیراً به یک نسخه‌ی خطّی از انجیل برنابا به زبان مقدس سریانی برخورد که در حواشی صفحات اول تا هفتم آن ایضاً به همین زبان مقدس، رساله‌ی ما نَحنُ فيهْ مرقوم رفته است. اما این‌که چرا تاکنون در ضمنِ سیزده یا چهارده رساله‌ی فوق‌الذکر نامی ازین رساله نیامده است اَلعـِـلمُ عـِـندَ الله.

‌به شیوه‌ای پر پیچ و خم رساله را به حاشیه‌ای بر انجیل برنابا به زبان «مقدس» سریانی ارجاع می‌دهد.

‌اما ظن غالب این فقیر و آن دوست کشیش نسطوری بر آن است که چون انجیل برنابای صدیق بشارت‌دهنده به دین مبین اسلام بوده است و لفظ مبارک فارقلیط (Paracelet) به‌کرات در آن آمده و به همین دلیل عمداً از نظر آبای کلیسا غیرمعتبر و حتی مردود شناخته شده این رساله‌ی وافیِ هدایة نیز به سرنوشت انجیل برنابا دچار گشته است و تا کنون از انظار پوشیده مانده و با این‌که حتی در اسفار عهد جدید نیز بارها، هم به وجود برنابای صدیق به‌عنوان یکی از همراهان پولوس رسول و هم به وجود انجیل او اشارات رفته است هم‌چنان که در اعمال رسولان باب نهم آیه‌ی ۲۷ و باب ۱۱ آیه‌ی ۶ و ۲۵ و باب ۱۵ آیات ۱۲ تا ۳۴ و غیره) یا این‌همه آبای کلیسا انجیل مذکور و دیگر آثار او از جمله رساله‌ی به عبرانیان را که در بالا ذکرش گذشت جعلی قلمداد کرده‌اند یا در صحت انتساب آن تردید روا داشته‌اند و حتی جسارت را به آن‌جا رسانده‌اند که آن‌ها را نوشته‌ی دست مسلمانان دانسته‌اند و خالی از نصوصی که از منابع موثق کلیسایی اخذ شده است. (رجوع کنید به قاموس کتاب مقدس در ماده‌ی برنابا و این‌ها همه علاوه بر گمنام نهادن برنابای صدیق و آثارش، مع التأسف موجب ناشناس ماندن رساله‌ی مانحن‌فیه از پولوس رسول نیز گشته است و حال آن‌که یکی دیگر از دلایل اتقان انتساب این رساله به پولوس رسول تعبیرات خاص انجیلی است که گاهی به استعانت گرفته شده و راقم این سطور آن قسمت‌ها را تعمیماً لفوائده بین‌الهلالین گذاشته دیگر این‌که سبک و روال انشای انجیل که گذشته از تکرار تأکیدآمیز کلمات و مفاهیم و افعال یا حذف افعال و روابط حاوی تشبیهات نغز و ساده و زیبا و بدوی است در این رساله‌ی مختصر نیز دیده می‌شود. از همه‌ی این حدس و تخمین‌ها گذشته اینک فقیر راقم سطور با کمال خضوع و احتیاط ترجمه‌ی رساله‌ی مذکور را که به پایمردی همان دوست کشیش نسطوری از سریانی به فارسی به ختام نیک رسانده است در معرض قضاوت صاحب‌نظران قرار می‌دهد و از فحول سروران میدان ادب امید عفو و اغماض دارد. تذکر این نکته نیز ضروری است که اگر هراس از قطع نان و آب آن برادر غیردینی نسطوری نبود، بسیار به‌جا بود که ترجمه‌ی این رساله‌ی پولوس رسول هم به نام و عنوان او که مالک نسخه‌ی منحصربه‌فرد خطی آن و در حقیقت کاشف آن است منتشر گردد. والله الموفِّق. اینک ترجمه‌ی متن رساله‌ی پولس رسول به کاتبان.

در قطعه‌ی نهایی به‌رندی توضیحاتی در سبک نوشتار خود داده است و آن پیچ و خم را که برای پنهان نگاه‌داشتن انشای رساله به قلم خود لازم بوده است حفظ کرده است.

‌در پایان این جستار لازم است به سرآغاز آن اشاره‌ای کنم. این نوشته‌ی آل‌احمد الهام‌بخش و تأثیرگذار بر نوشتار «خانه‌ی روشنان» هوشنگ گلشیری بوده است. فراتر از آن، این نوشته بخش عمده‌ای از کارنامه‌ی قلمی گلشیری را ــ از جمله مجموعه‌ی معصوم‌های او ــ متأثر کرده است. بحث در این باره موکول به جستار دیگری است که در آن توضیح خواهم داد چرا برخلاف نمونه‌ی اصل این سبک، کارنامه‌ی گلشیری در الهام از آل‌احمد بی‌ارزش و بی‌اهمیت است.

تهران، فوریه‌ی ۲۰۲۴ مسیحی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *