هفت نکته از عشق

reference: pinterest.com
بی‌ستون بارو ــ برخی افراد اصطلاحاً «عاشق‌پیشه» هستند؛ آنان با فراوانی و سهولت بیشتری عاشق می‌شوند و متعاقباً راحت‌تر هم فارغ می‌شوند. در مقابل برخی بسیار سخت‌تر به وادی عشق گام می‌نهند، و در صورت عاشق شدن، سخت‌تر از معشوق دل می‌کنند. طبعاً هرقدر فردی با فراوانی بیشتری عاشق شود، احتمال دل کندن او از معشوق هم بیشتر خواهد بود. پس اگر با کسی مواجه شدید که تاریخچه‌ای غنی از روابط متعدد عاشقانه دارد، احتمالاً باید نسبت به ثابت‌قدم ماندن او در عشق خودتان هم شک کنید. ضمناً برخلاف تصور عامیانه، درمجموع مردان استعداد بیشتری برای عاشق شدن دارند. به عبارتی آنان راحت‌تر عاشق می‌شوند و راحت‌تر دل می‌کنند. در مقابل زنان دیرتر دل می‌بازند و در صورت عاشق شدن، در عشق خود ثابت‌قدم‌ترند.

هفت نکته از عشق؛ با نگاهی به یافته‌های روان‌شناسی و علوم اعصاب

همه ممکن است در دوره‌ای از عمرمان عاشق شویم. عشق آن هیجان نافذ و به‌غایت نیرومندی است که بر تک‌تک تصمیماتمان سایه می‌افکند و می‌تواند مسیر زندگی‌مان را به‌کل و برای همیشه تغییر دهد؛ شاید محرکی برای شکوفایی‌مان باشد و شاید هم به خاک سیاه بنشاندمان؛ در طول تاریخ، قصه‌های فراوان برانگیخته و سبب‌ساز سرایش اشعار بی‌شمار شده است. بیایید تا به بهانۀ ولنتاین [۱] از پسِ دریچۀ روان‌شناسیِ تکاملی و علوم اعصاب نگاهی به عشق بیندازیم و هفت نکته در باب آن را باهم مرور کنیم.

یکم. «دوست داشتن» و «عشق ورزیدن» ماهیتاً باهم متفاوت‌اند. دوست صمیمی خود را در نظر بگیرید. دوستیِ شما با او حتماً دوطرفه است، شما با او راحتید و در کنارش خودِ خودتانید. طبعاً گاهی از هم می‌رنجید و گاهی باهم دعوا می‌کنید، بااین‌همه چه‌بسا دوستی‌تان تا آخر عمرتان هم تداوم یابد. عشق اما این‌گونه نیست. عشق هیجان شدیدتری است که با وابستگی و شور پررنگ‌تری همراه است، معمولاً برای مدت کوتاه‌تری دوام می‌آورد و می‌تواند کاملاً یک‌طرفه باشد. به نظر می‌رسد که دوست داشتن بیشتر به فعالیت نواحی سروتونرژیکی مغز، و عشق ورزیدن عمدتاً به فعالیت نواحی دوپامینرژیکی و اکسی‌توسینی مغز مرتبط باشد.[۲]

اگر عاشق کسی هستید، ولی به سبب تفاوت‌های‌ عمیق در جهان‌بینی و سبک‌ زندگی‌تان، نمی‌توانید دوستیِ صمیمانه‌ای با او شکل دهید، احتمالاً رابطۀ عشقی‌تان هم فرجام خوشی نخواهد داشت؛ ایدئال‌ترین شکل عشق رمانتیک، همپوشانی آن با دوستی است، حالتی که طی آن معشوق شما، دوست صمیمی‌تان هم باشد.[۳]

دوم. عشق از منظر عصب‌شناختی شباهت زیادی به اعتیاد دارد. یافته‌های حاصله از تصویربرداری‌های عصبی آشکار ساخته‌اند که تقریباً همان مناطقی از مغز عاشق در مواجهه با معشوق فعال می‌شوند که هنگام اعتیاد به موادی چون کوکائین در مغز فعال خواهند شد. این مناطق، نظام پاداش مغز، نظیر هستۀ آکومبنس و ساختارهای دوپامینی را در برمی‌گیرند و حس وابستگی به معشوق و سرخوشی در حضور او را تقویت می‌کنند. همین ماهیت عصب‌شیمیایی عشق موجب می‌شود تا عاشق در مسیر به دست آوردن معشوق، ناملایمات فراوانی را تاب بیاورد یا به کارهایی شگفت دست بزند، کارهایی که انجام دادنشان در شرایط روانی عادی، ممکن نمی‌بود. [۴]

سوم. چرا تکامل اجازه داده تا عاشق شویم؟ فرض کنید می‌خواهید یک لپ‌تاپ بخرید، چه می‌کنید؟ طبعاً این‌گونه نخواهد بود که یک‌راست به فروشگاه یا وب‌سایتی بروید و فوراً لپ‌تاپی بخرید ــ مگر آنکه زیادی پولدار باشید. قاعدتاً چندین روز یا هفته را صرف بررسی گزینه‌های احتمالی می‌کنید، در این مسیر از فردی آشنا به رایانه کمک می‌گیرید و بعد تصمیمتان را نهایی خواهید کرد. حق هم دارید، چون قرار است پول نسبتاً زیادی بابت انتخابتان بپردازید. حال تصور کنید که می‌خواهید به دنبال شریک مناسب زندگی بگردید. گزینش شریک مناسب زندگی، چقدر از گزینش لپ‌تاپ مناسب مهم‌تر است؟ صد‌ها بار، هزاران بار یا شاید هم بیشتر؟ نظر به اهمیت بالای گزینش شریک مناسب زندگی، اگر قرار باشد رویکردی مثل گزینش سایر موارد مهم نسبت بدان اتخاذ کنیم، یافتن شریک مناسب چه‌بسا سال‌ها و حتی دهه‌ها زمان ببرد یا درنهایت ناممکن شود. اینجاست که عشق وارد می‌شود. عشق با متمرکز کردن توجهمان بر یک فرد مشخص و ایدئال نشان دادن او کمک می‌کند تا به‌سرعت وارد روند گزینش جفت شویم و بدین‌ترتیب به صرفه‌جویی انرژی و زمانمان یاری می‌رساند. عشق رویکرد هوشمندانۀ تکامل برای متعهد نگاه داشتن ما به یک شریک مشخص و بالاتر بردن بخت زایش و پرورش فرزندانمان در کنار اوست.[۵]

چهارم. همۀ افراد به یک اندازه مستعد عاشق شدن نیستند. برخی افراد اصطلاحاً «عاشق‌پیشه» هستند؛ آنان با فراوانی و سهولت بیشتری عاشق می‌شوند و متعاقباً راحت‌تر هم فارغ می‌شوند. در مقابل برخی بسیار سخت‌تر به وادی عشق گام می‌نهند، و در صورت عاشق شدن، سخت‌تر از معشوق دل می‌کنند. طبعاً هرقدر فردی با فراوانی بیشتری عاشق شود، احتمال دل کندن او از معشوق هم بیشتر خواهد بود. پس اگر با کسی مواجه شدید که تاریخچه‌ای غنی از روابط متعدد عاشقانه دارد، احتمالاً باید نسبت به ثابت‌قدم ماندن او در عشق خودتان هم شک کنید. ضمناً برخلاف تصور عامیانه، درمجموع مردان استعداد بیشتری برای عاشق شدن دارند. به عبارتی آنان راحت‌تر عاشق می‌شوند و راحت‌تر دل می‌کنند. در مقابل زنان دیرتر دل می‌بازند و در صورت عاشق شدن، در عشق خود ثابت‌قدم‌ترند.[۶]

پنجم. مردان بیشتر به خطا تصور می‌کنند که زنی عاشقشان است. مردان در قیاس با زنان بیشتر به‌خطا تصور می‌کنند که زنی عاشق آنان شده است؛ آنان تمایل دارند تا رفتارهای دوستانۀ زنان را به‌غلط به‌عنوان نشانه‌ای از عشق رمانتیک یا علاقۀ جنسی تعبیر کنند. از سوی دیگر چه‌بسا زنی به‌راستی هدف عشق مردی قرار بگیرد، منتها به این راحتی‌ها عشق راستین مرد را باور نکند. علت چنین تفاوتی از منظر تکاملی آن است که عشق و متعاقباً جفت‌گیری طی میلیون‌ها سال به‌واسطۀ وضعِ حمل، بهای بیشتری بر زنان تحمیل می‌کرده و آنان را در معرض خطرات احتمالی فراوان‌تری قرار می‌داده است و از این روست که آنان نسبت به باور کردن عشق سختگیرتر شده‌اند. [۷]

ششم. بهترین راه رهایی از عشق نافرجام، قطع مواجهه با معشوق است. وقتی عشقتان یک‌طرفه است و سرانجامی ندارد، وقتی درمی‌یابید که معشوق مناسب شما نیست و یا وقتی به ناگزیر رابطه‌تان به پایان می‌رسد، قطع کامل ارتباط با او بهترین راه بازیابی ثبات هیجانی‌تان است. این بدان سبب است که دیدن معشوق، حتی دیدن تصاویر یا شنیدن صدای ضبط‌شده‌اش هم مسیرهای دوپامینیِ مربوطه در مغز را بار دیگر به‌شدت تحریک می‌کند. پس اگر راهی برای ادامۀ رابطه باقی نمانده و می‌خواهید از این گردنۀ هیجانی دشوار بگذرید، از معشوق و یادآورنده‌هایش اجتناب کنید. لزومی ندارد صفحۀ‌ اینستاگرام یا تصویر پروفایلش را چک کنید. این کار هیچ کمکی به شما نخواهد کرد.[۸]

هفتم: دختران خوب، جذب پسران بد می‌شوند. شاید شنیده باشید که می‌گویند دختران خوب عاشق پسران بد می‌شوند – پسرانی که صرفاً به دنبال روابط جنسی کوتاه‌مدت با دختران متعددند، شاید هم‌زمان با چند نفر  در رابطه باشند، بی‌آنکه طرف‌های مقابلشان از وجود هم خبر داشته باشند و اغلب هم به‌راحتی دختران را رها می‌کنند. گرچه چنین ادعایی عجیب به نظر می‌رسد، پژوهش‌ها از آن حمایت می‌کنند.[۹] علت جذب شدن دختران به چنین پسرانی آن نیست که دختران دوستدار این ویژگی‌های «بد» هستند، درواقع دختران اغلب از چهرۀ پشت نقاب این پسران مطلع نیستند، علت جذابیت این دسته از پسران، تجربۀ بالای آنان در روابط رمانتیک و روابط جنسی است.[۱۰] این گروه از پسران به خاطر تجربۀ غنی در تعامل با دختران مختلف، به‌خوبی با سازوکارهای جذب طرف مقابل آشنا شده‌اند، می‌دانند کِی باید حرف بزنند و کِی سکوت پیشه کنند، کِی جلو بروند، و کِی عقب بکشند. آنان فوت‌وفن به دست آوردن دل دختران یا به قول خودشان «مخ زدن» را بلدند – به‌نظرتان «مخ زدن» اصطلاح چندش‌آوری نیست؟

***

عشق از منحصربه‌فردترین تجارب انسانی است. عشق به زندگی‌مان عمق می‌بخشد، به دنیایمان رنگی تازه می‌زند، و شهامت گام برداشتن در مسیر پرخطری را برایمان به ارمغان می‌آورد که در حالت عادی جرئت گام نهادن بر آن را نداریم.

به امید آنکه در مسیر عشقی قدم بگذارید که نهایتاً سبب‌ساز رشد و تعالی‌تان باشد نه مایۀ محنت و سیاه‌بختی‌تان.

میثم همدمی

پی‌نوشت‌ها:

[۱] ازآنجایی‌که ولنتاین خاستگاهی غربی دارد، برخی ــ به‌ویژه مذهبی‌ترهای ما ــ با دیده‌ای منفی بدان می‌نگرند. اینان فراموش کرده‌اند که فرهنگ امری سیال و مُسری است. بسیاری از وجوه فرهنگی جوامع، درگذر سال‌ها از فرهنگ‌های دیگر وام گرفته شده‌اند؛ به‌علاوه اینان از یاد برده‌اند که بسیاری از مؤلفه‌های نظام اعتقادی خودشان هم درواقع خاستگاهی به غیر از ایران داشته‌اند. به باورم سودمندترین سؤالی که در مواجهه با یک رسم فرهنگی ــ خواه آن رسم خاستگاهی وطنی داشته باشد، خواه نه ــ می‌توانیم از خود بپرسیم این است: آیا این رسم یا مفهوم فرهنگی سودمند است یا زیانبار؟ به نظر شما هدیه دادن به معشوق یا قدردانی از حضور او در روز ولنتاین زیانبار است؟ من که این‌طور فکر نمی‌کنم.

[۲] ماهیت کوتاه‌مدت‌تر عشق رمانتیک در قیاس با دوستی غیررمانتیک گاه افراد را به این نتیجه می‌رساند که اساساً هیچ‌وقت عشقی در کار نبوده است. چه‌بسا با خودمان بیندیشیم: «اگر عاشق او بودم، چرا عشقم رنگ باخت؟ اگر عاشقم بود/ عاشقش بودم چرا عشقمان همیشگی نبود؟» اما این نتیجه‌گیری دقیق نیست. همیشگی نبودن پدیده‌ای دلیلی بر غیرواقعی بودن آن نیست. در تحلیل نهایی همۀ پدیده‌ها ماهیتی موقتی دارند. باد پاییز، سوز زمستان، آفتاب بهار و عطش تابستان، همه و همه موقتی‌اند؛ حتی خود ما هم موقتی هستیم، ولی آیا غیرواقعی هم هستیم؟

[۳]. Rubin, Z. (1970). Measurement of romantic love. Journal of personality and social psychology۱۶(۲), ۲۶۵.

[۴]. Fisher, H., Aron, A., & Brown, L. L. (2005). Romantic love: an fMRI study of a neural mechanism for mate choice. Journal of Comparative Neurology۴۹۳(۱), ۵۸-۶۲.

[۵]. Fisher, H. (2006). The drive to love: The neural mechanism for mate selection. The new psychology of love, ۸۷-۱۱۵.

[۶] البته همیشه ممکن است مردی را بیابیم که سخت‌تر عاشق می‌شود و زنی را بیابیم که خیلی راحت دل می‌بازد؛ منتها بنا به دلایل تکاملی، درمجموع و به‌طور متوسط زنان در عشق سختگیرترند. برای مطالعۀ بیشتر دراین‌باره بنگرید به:

Sprecher, S., & Metts, S. (1989). Characteristics of the initial stages of romantic attraction between men and women. Journal of Social and Personal Relationships, 6(۳), ۳۰۹-۳۳۱.

[۷]. Haselton, M. G., & Buss, D. M. (2000). Error management theory: a new perspective on biases in cross-sex mind reading. Journal of personality and social psychology۷۸(۱), ۸۱.

[۸]. Fisher, H. E., & Xu, X. (2010). Neural correlates of romantic rejection. Proceedings of the National Academy of Sciences, 107(۵۰), ۲۱۵۲۰-۲۱۵۲۵.

[۹]. Carter, G. L., Campbell, A. C., & Muncer, S. R. (2014). The Dark Triad personality: Attractiveness to women. Personality and Individual Differences.

[۱۰]. Jonason, P.K., & Webster, G.D. (2010). The Dirty Dozen: A concise measure of the dark triad. Psychological Assessment.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلمات را شما جستجو کنید، متن ها را ما پیدا میکنیم.