چکامهای به دوستداران ادبیات
در فروغِ پرشکوهِ کمال و کشفی نو به نو،
دیار دانشهای تابان
بهراستی چه میشکفد، چه میبالد!
یک اخگر خدایی کنشی کوشا، و روحی جمعگرا،
چون رگهی برق
شجاعانه و تا به آخرین شهروند، به یک تکان
در همهی جانها شعله برمیافروزد،
و همگان را به آوردگاهِ ستارهآذینِ جاودانگیِ والا میخواند.
تا نخل پیروزی خود و سدههای آینده را به چنگ آورند.
هان، ای تویتونیا، ای بزرگ ستاره بر پیشانی افق،
تو فروغی ویژه داری،
و تنها در یک عرصه است که خواهرانت،
تاج از تو ربودهاند.
آوخ، بگو، بگو چرا
در مشغلهی پر قیلوقال پایین پای تو،
بس اندک است شمار آن نستوهان
که با دستی دلیر دروازههای خورشید مشرق را بگشایند،
و آن غنایم زرّین را برای ما بیاورند!
مگر آیا زادگاه آموزهای فرخندهٔ فرزانگیِ سپند،
و گهوارهی گستردهی آفرینش،
چشم فرزانگان را نیز به خویش فرانمیکشد؟
آنهمه یادگارهای سترگِ سرآغاز جهان،
و پیامهای هنوز بیغش نوع بشر؟
میراث ملّتهایی نامشان شهره و خود ناشناس؟
آنهمه آداب و ادیان
و شیوههای نوین فرمانروایی کهن؟
و گنج هزارگانهی پهنهی هستی؟
کشورها و طبیعتی هنوز از نگاه ما پنهان؟
و گلهای معنویی که بر چمنزارانِ یونانی،
از کانِ نبوغِ آفرینشگرِ آرمانِ آسمانیِ زیبایی،
شگفتا که ازپس آنهمه قرون هنوز هم فرامیبالد و میشکفد؟
آیا تلاشِ فرزانهی جوینده و شجاع را
این خود پاداشی بسنده نیست؟
و آیا صرفاً جویندگانِ سرزمینهای نو شایستهی پاداشند؟
آن هم پاداشی از قماش جزیرههای ادویه، کانهای نقره و الماس؟
ای شریفان! برخیزید و درهای قصرها را بگشایید!
و آن دلربایان پرکرشمه را از حرمهای دانایی بربایید!
مگر آنان را باید که پنهان و تا جاویدان تنها با ما نظربازی کنند؟
پیروزی! پیروزی!
من، هماینک آن غنیمت دلانگیز را میبینم!
غنیمتی که پیامد ربایش آن نه بر خاک افتادن است،
نه بیماریِ تودهگیر، نه دشنههای گلودَر، و نه ننگ.
هان ای بشریّت! آن هنگام که تو
بر ناوگان زرّین اسپانیا بادبان برمیافراشتی،
در اینجا شمیم فرزانگی شیرین،
ارابهی پیروزی را در هالهی خویش میگرفت،
و گلهایی نو و ناشناخته بر سر راه پیروزمندان میشکفتند.
هان ای شریفان! به نبردی جانبخش برخیزید!
که درنگ در این میدان زشتنامی خواهد آورد.
دستِ سرنوست
بر شانهی ما همپیمانان سنگینی میکند،
و ابرهای آذرخش آجینْ چهرهای تیره نشانمان میدهند.
آیا فریاد درد و شکوهی ایران،
با آن رخم خونریز و جانکاهش
در گوش شما، و دلتان طنین برنمیدارد؟
فریاد ایران لگدکوب شده و دردانگیز؟
دریابید آنچه را که هنوز میتوان دریافت!
آنهمه یادمانِ سپندِ آن پیکرهی زیبای شکوفا را،
که نقشبند ایران است، تا ایران هست.