خانه‌ای بسیار روشن | تون تلگن

reference: pinterest.com
شعر جهان ــ در خانه‌ای بسیار روشن زندگی می‌کنم، بی‌هدف / همه‌جا سر می‌زنم، به همه‌ی اتاق‌ها می‌روم / پرده‌ها کشیده‌اند، آنها را کنار می‌زنم / و پرده‌های دیگری می‌بینم، پرده‌های پر چروک و خش‌خشی / کشیده و شق‌ورق، سوراخ، نخ‌نما / دودی رنگ از غبار و عنکبوت‌های مخملی / آویخته با کمی عطر و بوی چای / هر پرده را که کنار می‌زنم اطرافم ناآرام / و کم‌نورتر می‌شود / در عمق تاریکی پنجره‌ای را باز می‌کنم / نمی‌دانستم که می‌توانستم پرواز کنم، هر چند بالهایم / درد طاقت‌فرسایی دارند.

خانه‌ای بسیار روشن

در خانه‌ای بسیار روشن زندگی می‌کنم، بی‌هدف
همه‌جا سر می‌زنم، به همه‌ی اتاق‌ها می‌روم
پرده‌ها کشیده‌اند، آنها را کنار می‌زنم
و پرده‌های دیگری می‌بینم، پرده‌های پر چروک و خش‌خشی
کشیده و شق‌ورق، سوراخ، نخ‌نما
دودی رنگ از غبار و عنکبوت‌های مخملی
آویخته با کمی عطر و بوی چای
هر پرده را که کنار می‌زنم اطرافم ناآرام
و کم‌نورتر می‌شود
در عمق تاریکی پنجره‌ای را باز می‌کنم
نمی‌دانستم که می‌توانستم پرواز کنم، هر چند بال‌هایم
درد طاقت‌فرسایی دارند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلمات را شما جستجو کنید، متن ها را ما پیدا میکنیم.