شکایت آدم |‌ دنیس لورتوف

reference: https://www.pinterest.com/pin/68117013100297271/
شعر ترجمه ــ برخی آدم‌ها، / هرچه به آن‌ها بدهی، / باز نیز ماه را می‌خواهند. / نان، / نمک، گوشت سفید و سیاه، / باز نیز گرسنه‌اند. / بستر ازدواج، / و گهواره، / باز نیز دستانشان خالی‌اند. / به آن‌ها زمین می‌دهی، / خاکی از آنِ خود زیر پاهایشان، / باز نیز راهی جاده‌ها می‌شوند. / و آب: عمیق‌ترین چاه را برایشان می‌کنی، / باز نیز آن‌قدر ژرف نیست که / بتوانند ماه را از آن بنوشند.

شکایت آدم

 برخی آدم‌ها،
هرچه به آن‌ها بدهی،
باز نیز ماه را می‌خواهند.

نان،
نمک، گوشت سفید و سیاه،
باز نیز گرسنه‌اند.

بستر ازدواج،
و گهواره،
باز نیز دستانشان خالی‌اند.

به آن‌ها زمین می‌دهی،
خاکی از آنِ خود زیر پاهایشان،
باز نیز راهی جاده‌ها می‌شوند.

و آب: عمیق‌ترین چاه را برایشان می‌کنی،
باز نیز آن‌قدر ژرف نیست که
بتوانند ماه را از آن بنوشند.

 


Adam’s Complaint

Some people,
no matter what you give them,
still want the moon.

The bread,
the salt,
white meat and dark,
still hungry.

The marriage bed
and the cradle,
still empty arms.

You give them land,
their own earth under their feet,
still they take to the roads

And water: dig them the deepest well,
still it’s not deep enough
to drink the moon from.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *