عقیق | پابلو نرودا

شعر ترجمه ــ عقیق ــ پابلو نرودا ــ ترجمهٔ فؤاد نظیری: عقیقِ شایگان، / تقوای آسمان، / نازُک، / باداموار، هموار، یکپاره، / دوباره زاد، / من جار میکشم ملاحتِ آتشین تو را، / صلابتِ نابِ تکریمات را / در حلقهی بختِ دوشیزهیی جوان: / تو دوزخِ گرانِ عقیق نیستی / یا آوازهی زمرد. / افزونتری از سنگِ یکی گذرگاه و / سادهتر از سگی کوچک، / استوار / در شدْ ــ آمد بیپایان آب و / قرینِ چوبِ / جنگل خوشبوی: / دخترِ / ریشهی خاک.
عقیق
عقیقِ شایگان،
تقوای آسمان،
نازُک،
باداموار، هموار، یکپاره،
دوباره زاد،
من جار میکشم ملاحتِ آتشین تو را،
صلابتِ نابِ تکریمات را
در حلقهی بختِ دوشیزهیی جوان:
تو دوزخِ گرانِ عقیق نیستی
یا آوازهی زمرد.
افزونتری از سنگِ یکی گذرگاه و
سادهتر از سگی کوچک،
استوار
در شدْ ــ آمد بیپایان آب و
قرینِ چوبِ
جنگلِ خوشبوی:
دخترِ
ریشهی خاک.
