و نیرو و رنج | پائول سلان

شعر ترجمه: و نیرو و رنج ــ ترجمهٔ محمود حدادی ــ پائول سلان: سلان در آن روزی که از بودن در این دنیای وارونه چشم پوشید، بسا که هنوز دودل بود و زندگی را دوست داشت. زیرا همچنانکه میبینیم، هنوز از روشنایی کلام خدا، و بشارت او به سال بخشایش و شادی و برادری میان آدمها میگفت، ازجمله در این شعر آخرش. بااینهمه با استقبال خود از مرگ، و پناه جستن به سکوتی همیشگی، در عمل فهمانید که در سخن سودی، و یا سبکباریای نمیدیده است.
و نیرو و رنج
و هر آنچه مرا کوفت،
و راند، و بازداشت:
سالهای بخشایش و کبیسه
و سرمستیِ بلوط در روزی و روزگاری،
و یقینِ به خود وانهادهی اینکه
اینهمه، بسا به گونهای دیگر باید بیان شود،
بهگونهای سوای آنکه
اینچنین.
