دیگری ــ از گَنگ تا زنگبار
تو اویی
و تو منی
که با نور
درمان شده
تو آنی
از طلا و از پریان
زنده و واقعی
زیرِ آفتاب
اینجایی
عزیمتی دیگر
این بازیِ بیرحم
از سحرگاه، غایبی
عاری از خویشتنی
تو اما خورشیدی
دیگری ــ از گَنگ تا زنگبار
تو اویی
و تو منی
که با نور
درمان شده
تو آنی
از طلا و از پریان
زنده و واقعی
زیرِ آفتاب
اینجایی
عزیمتی دیگر
این بازیِ بیرحم
از سحرگاه، غایبی
عاری از خویشتنی
تو اما خورشیدی