در بالاترین ارتفاع
با من حرف میزنی،
آنقدر نزدیک
که میشنوم
آنچه را نمیخواهم گوش کنم.
میخندی تا آزارم دهی
میرقصی آنسوتر از صبح،
سربههوا بازی میکنی.
مرا در آغوش میکشی
و در گوشم زمزمه میکنی: «عشق!
تو باید در بالاترین ارتفاع زندگی کنی»…