در بالاترین ارتفاع | آندره ولتر

با من حرف می‌زنی، / آنقدر نزدیک / که می‌‌شنوم / آنچه را نمی‌خواهم گوش کنم. / می‌خندی تا آزارم دهی / می‌رقصی آنسوتر از صبح، / سربه‌هوا بازی می‌کنی. / مرا در‌آغوش می‌کشی / و در گوشم زمزمه‌ میکنی: «عشق! / تو باید در بالاترین ارتفاع زندگی کنی»…

در بالاترین ارتفاع

با من حرف می‌زنی،
آنقدر نزدیک
که می‌‌شنوم
آنچه را نمی‌خواهم گوش کنم.

می‌خندی تا آزارم دهی
می‌رقصی آنسوتر از صبح،
سربه‌هوا بازی می‌کنی.

مرا در‌ آغوش می‌کشی
و در گوشم زمزمه‌ میکنی: «عشق!
تو باید در بالاترین ارتفاع زندگی کنی»…

 

از همین مترجم

از شعرهای دیگر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلمات را شما جستجو کنید، متن ها را ما پیدا میکنیم.