شمع، آتش، سیگار
شمع
زمانی است به شامگاهان که گیاهی عجیب سرمیزند. گیاهی که با تبوتابش وسایل خانه در انبوه سایهها بازچیده میشوند.
برگ طلاییش خونسرد میایستد در گودی تهیِ ستونی مرمرین بر پایهای سیاهرنگ.
شبپرهها بهجای ماه به سویش حمله میبرند، ماه بلندی که درختان را مهآلود میکند. اما ناگاه میسوزند یا خسته از کشمکش همه در مرز جنون تا گیجی و سردرگمی میلرزند.
شمع سوسوزنان بر صفحهی کتاب و انتشار ناگهانی دودش، خواننده را دلگرم میکند، آنگاه خم میشود بر پایهاش و سپس در مادهی خود که تغذیهاش میکرد غرق میشود.
آتش
سامانهای دارد آتش: در آغاز تمام شعلهها در يک جهت به جنبش درمیآيند.
…
میتوان رفتار آتش را با راهرفتن حيوانات مطابقت داد: حيوان پيش از جایگيری در يک نقطه بايد نقطهای را ترک کند، آتش همزمان شبيه آميب و زرافه حرکت میکند گردناش را میچرخاند، پاهايش را میکشاند.
سپس وقتی ماده به اسلوب خاص خود مصرف شد و تحليل رفت، گازهايی که برمیخيزند به پرواز پروانهها تبديل میشوند.
سيگار
اول بازنمايی فضا ــ مهآلوده، خشک و آشفته، فضايي که سيگار از وقتی آن را خلق کرده، در آن کج قرار گرفته.
سپس شخصيتش: مشعل کوچکی با درخششی خيلی کمتر از عطرش، که از آن شماری معدود از تکههای خاکستر به تناوب جدا میشوند و میريزند.
سرانجام شهادتش: گونهای گداخته به پوستاندازی در فلسهای نقره.