بیا با من زندگی کن | جان یائو

شعر جهان ــ بیا با من زندگی کن / تا بنشینیم / روی صخرهها / کنار رودخانههای کمعمق / بیا با من زندگی کن / تا میوهی بلوط بکاریم / در دهان یکدیگر / و این آیین ما شود
بیا با من زندگی کن
بیا با من زندگی کن
تا بنشینیم
روی صخرهها
کنار رودخانههای کمعمق
بیا با من زندگی کن
تا میوهی بلوط بکاریم
در دهان یکدیگر
و این آیین ما شود
برای سلام گفتن به زمین
پیش از آنکه پرتمان کند
دوباره به میان برفها
و حفرههای درونمان
لبریز شود از
ناگواریها
بیا با من زندگی کن
پیش از آنکه زمستان دست بکشد
از تنها بالشتی
که آسمان تا به امروز بر آن سر گذارده
و حفرههای درونمان
لبریز شود از برف
بیا با من زندگی کن
پیش از آنکه بهار
این هوا را ببلعد
و پرندگان آواز بخوانند.
ترجمهٔ آزاده کامیار
